یادداشت‌های شخصی بنده

یادداشت‌های شخصی بنده

یک طلبه
که دانشگاه هم رفته
اهل مطالعات علوم اجتماعی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما
**********
«توضیحات در بخش "درباره‌ی بنده"»

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

هفت موج اصلاحات

نوشته‌ی حمید پارسانیا

 

 

خیلی وقت بود که یک کتاب عالی و باحال نخونده‌بودم.

اصلا نمی‌‎تونستم سرجام بشینم.

تمام تعاریفی که راجع به کتاب و نویسنده‌ش شنیده بودم رو حق یافتم!

 

خلاصه کتاب:

این کتاب به بررسی هفت نظریه برای اصلاح رابطه‌ی بین مردم و حکومت می‌پردازه. ( از قاجار تا زمان حال)

 

نظریه اوّل: عدالتخانه

نظریه عدالت‌خانه که علمای شیعه هم پیگیرش بودن و شکست خورد و یک تحلیل قشنگ راجع به عملکرد علمای مخالف سیاست در آن عصر و بعد از آن.

 

نظریه دوم: سکولاریزاسیون

بررسی نظریه‌ی غربزده‌های دوران قاجار و علل شکست آنها و ...

 

نظریه سوم: نظریه پردازان رادیکال

بررسی مارکسیسم  و کوشش‌ها ناکام آنها

 

نظریه چهارم: ولایت فقیه

همون نظریه ولایت فقه خودمون! + زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و ...

 

نظریه پنجم: رهبری کاریزماتیک

بررسی نظریه‌ی مذهبی‌های غربزده!

همون نظریه ماکس وبر هستش!

 

این فصل از کتاب برای من غوغا بود!

ماکس وبر رو تازه اینجا شناختم. اینجا فهمیدم که چرا وبر، از سه کنش و چهار اقتدار صحبت میکنه!

 

 

نظریه‌ی ششم: بسیج توده‌ای و جامعه‌ی مدنی

از اینجا به بعد نقد و بررسی گفتمان همین اصلاح‌طلب‌های خودمونه!

 

نظریه ششم: هفتمین گفتمان

ترکیب نظریه ششم، با فضای پست مدرنیستی هستش.

در این بیان میشه که غرب با شکّاکیت به بقیه حمله میکنه تا ایدئولوژی خودش رو حاکم بکنه.

 

 

اگر در مجموع بخوام فقط یک نکته از این کتاب بگم، اینه:

اصلاح‌طلب‌های ایران، هیچگاه موفق نخواهند بود، چون نظریات اصلاح‌طلبانهی غربی، در فضای اجتماعی غرب کارآمد هستند و فضای ایران، با اصلاحات به شکل فضای غربی درنمی‌آید، بلکه نیاز به تغییرات ساختاری و اساسی است.

 

یعنی بالاخره یا اصلاح‌طلبان در انقلاب هضم می‌شوند یا دروغگویی آنان آشکار خواهد‌شد و جامعه‌ی ایران، با آنان مقابله خواهد‌کرد.

 

این خلاصه‌ی آخر، واضح بود؟!

 

  • Oceanus

1. صف اوّل: 

برای پیگیری کارهای مسکن مهرِ یکی از اقوام، رفته بودم شرکت عمران پرند. غلغله ای بود. برای پرسیدن یک سوال هم باید تو صف می ایستادم!!!

ملّت همینجور به روحانی فحش و بد و بیرا میگفتن!

فقط یکی از روحانی دفاع کرد. اونم برگشت گفت که روحانی خودش بازیچه ست!  :)

 

بگذریم، تا حالا این همه فحش گروهی به روحانی رو، یکجا ندیده بودم.

 

 

2. صف دوم:

در بلوار امین، بعد از سه راه سالاریه به سمت میدان ارتش، ترافیک شده بود. علّت را نمی دانستم.

بعد از اینکه کم کم جلو رفتیم، دیدم که ایستگاه صلواتی برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) چایی می دهد. خیلی ناراحت شدم که برای یک ثواب، این همه حق الناس مرتکب می شوند!

امّا نکته‌ی مهم‌تر، چیز دیگری است. تقریبا همه‌ی ماشین هایی که کنارخیابان برای خوردن چایی، آن هم به صورتی دوبل و کجکی توقّف کرده بودند، مدل بالا و شاسی بلند بودند!!!

 

3- صف سوم:

داشتم میرفتم فروشگاه جانبازنِ پردیسان برای خرید(البته نه مرغ، بلکه چیزهای دیگه)، دیدم ملّت برای مرغ صف کشدن! بینشون چندتا طلبه‌ی ملبّس هم دیدم.

صبح بود و خیابان خلوت بود. از فاصله‌ی ده بیست متری، اونا رو با انگشت به خانومم نشون دادم و گفتم : اینا رووووووو!

چندتاشون برگشتن منو نگاه کردن!

خانومم گفت، نزن این حرفارو، یه روز خودت هم دچار میشی!!!

گفتم: اونا رو بی خاطر بی پولی شماتت نمی کنم، بلکه به خاطر این آبروریزی تحقیر میکنم. ( حالا چرا اینو گفتم، تا آخرصبر کنید.)

بماند که اینا بی پول هم نیستن، چون وقتی از صف میان بیرون، می بینی دست هرکدومشون کلّی مرغ و گوشته!

خداشاهده، اون موقع که هنوز گوشت و مرغ گرون نشده بود و با عزّت می رفتیم مغازه، ماها توان خرید چنین حجمی از گوشت و مرغ رو نداشتیم، که الآن بخوایم بیایم با همون قیمت و بلکه بالاتر ، امّا با ذلّت بخریم. ( یعنی اصلا عزّت و ذلّتش مهم نیست، ماها اصلا نمی تونیم چنین حجمی از گوشت و مرغ رو بخریم.)

 

 

 

 

جمع بندی: 

از عدم اعتراض مردم در صف مرغ و همچنین این همجه‌ی بی دلیل به مرغ یارانه ای ( که تفاوت محسوسی با قیمت آزاد نداره) ، همچنین از حجم خرید مردم و مقایسه ی اون با صف های دیگه، این فرضیه در ذهن ایجاد شد که این قحطی زده ها، به هیچ وجه فقیر نیستند، بلکه اکثرشون پولدار هستند. پولدارهای گدا گشنه! دله! حریص  و ....

 

شواهد:

تو این ایّام به چندتا طلبه و غیرطلبه صحبت کردم، دیدم اونا هم وضع مشابهی دارند، یعنی :

1- اصلا نرفتن از این اجناس یارانه ای بخرن!

2- توان خرید چنین حجمی از گوشت و مرغ رو ندارند.

3- عزّتشون بهشون اجازه نمیده که به خاطر این چیزا، خودشون رو به آب و آتش بزنند.

 

----------------------------

پ.ن1: این تازه جای خوب قضیه ست. برای مثال شهریه‌ای که من از حوزه می گیرم و رفقایی که مثل من هستند، حدودا یک میلیون و دویست سیصد هزارتومنه ( که حالا شخص من، با پول های غیراز شهریه، تا دوبرابر هم درآمد دارم، مستاجر هم نیستم، ماشین شخصی هم دارم. ) این جای خوب قضیه ست. امّا طلبه هایی رو سراغ دارم که شهریه شون هفتصد هزارتومنه! این بیچاره ها نهایتا پول اجاره خونه میتونن بدن و نان خالی! به نظر شما، چنین کسانی رو میشه در صف مرغ و گوشت دید؟!

 

پ.ن2:  بماند ک فقر، بیشتر از اینکه یک واقعیت عینی باشد، یک احساس درونی است. برای مثال، خیلی از طلبه ها، با این شهریه ی کم احساس رضایت بالایی از زندگی دارند،  امّا کسانی رو میشناسم که با حقوق های چند میلیونی، احساس فقر می کنند. برای مثال، یکی از رفقام، رفته بود کفشِ 700 هزارتومنی خریده بود، بعد احساس فقر میکرد که چرا نتونسته کفش 3 میلیون بخره!!!!! (جالب اینه که طرف میره سبد کالا هم میگیره!)

اون وقت ما با کفش 20  و 40 هزارتومنی خوشیم!

  • Oceanus