یادداشت‌های شخصی بنده

یادداشت‌های شخصی بنده

یک طلبه
که دانشگاه هم رفته
اهل مطالعات علوم اجتماعی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما
**********
«توضیحات در بخش "درباره‌ی بنده"»

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

چند سال پیش آقای رفسنجانی توئیت زد که دنیای امروز، دنبای گفتمان است نه موشک. اما بعدش حضرت آقا گفتن کسی که این حرف رو بزنه، یا جاهل است یا خائن. یعنی طرف یا نمی دونه چه حرف غلطی زده یا میدونه و عمدا این حرف رو زده، پس خائنه. نتیجش این شد که رفسنجانی توئیتش رو حذف کرد.

در مواردی دیگر، آقای ظریف هم یه سری حرف‌هایی میزد که موجب شد عده‌ای ایشون رو خائن خطاب کنند. آقا اومد وسط میدون و ازظریف تمجید کرد. در نتیجه اونایی که به ظریف می گفتن خائن، مجبور شدن بگن ظریف آدم خوبیه ولی تفکر خرابشه و یه سری چیزها رو نمی‌فهمه. یعنی دوباره دوگانه‌ی جاهل یا خائن مطرح شد.

اما در سخنرانی اخیری که حضرت آقا در 12 اردیبهشت داشتن، دوگانه‌ی جاهل یا خائن را برداشتند و جاهلان را نیز به خائنین ملحق کردند:

«کسانی به خاطر منافع خودشان کارخانه را به یک شکلی میگیرند، بعد برای اینکه از زمین آن کارخانه استفاده کنند، کارگر را به یک شکلی اخراج میکنند و ابزار کارخانه و آلات کارخانه را به پول تبدیل میکنند، بعد هم زمین را نگه میدارند تا در فرصت مناسبی تبدیل کنند به ساختمان و ارزش افزوده‌ی باطل و حرامی را برای خودشان در این زمینه به دست بیاورند، چه بدانند و چه ندانند، این در واقع یک خیانت است. بعضی‌ها قصد خیانت ندارند و فقط قصد منافع شخصی خودشان را دارند، امّا این خیانت است؛ خیانت به استقلال کشور است، خیانت به اقتصاد کشور است، خیانت به مردم است و خیانت به کارگران است؛ این ضربه‌ی به تولید است

با توجه به این مبنا بر‌می‌گردیم به گذشته:

ظریف، رفسنجانی، روحانی و همه‌‌ی مسببان و بانیان برجام و فجایع اقتصادی فعلی، چه می‌دانستند و چه نمی‌دانستند، به مملکت خیانت کردند.

  • Oceanus

موضوع علم اجتماعی:

از نظر وینج، پدیده‌های اجتماعی شی‌ء نیستند (برخلاف دورکیم که واقعیت اجتماعی را شیء می‌دانست.)[1] هدف مشترک جامعه‌شناسی و معرفت‌شناسی، فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی است[2] که این مساله در حقیقت، به فلسفه و معرفت‌شناسی تعلق دارد و بخش مهمی از جامعه‌شناسی، در حقیقت معرفت‌شناسی است.[3]  معرفت‌شناسی از آن جهت به فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی می‌پردازد که پدیده‌های اجتماعی، ادراک را شکل می‌دهند، حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم.[4] جامعه‌شناسی نیز از آن جهت معرفت‌شناسی است که پدیده‌های اجتماعی، شیء نیستند بلکه ناشی از فهم و ادراک افراد هستند، در نتیجه جامعه‌شناس برای شناخت پدیده‌های اجتماعی، باید فهم و ادراک مردم را بررسی کند. در نتیجه، «شناخت جامعه‌ی انسانی با فعالیت‌های فیلسوف پیوندی استوار دارد.»[5]

روش مطالعه

از نظر وینچ، رفتارهای انسانی، محکوم به قاعده است[6] و فعالیتی معنادار است که طبق قاعده باشد.[7]  قواعد نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[8] و نه تنها قواعد، بلکه حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[9] و خصوصیات فکریِ پدیده‌های اجتماعی، برآمده از نظام فکری و شیوه‌های زندگی در جامعه است.[10] لذا معیار تمییز و دسته‌بندی امور فکری و اجتماعی یک نظام فکری، باید از درون همان نظام فکری باشد، نه خارج از آن.[11]  این مطلب دو نتیجه لازمه دارد:

  • فلسفه و علم اجتماعی، صرفا می‌توانند جوامع مختلف را توصیف کنند، نه قضاوت و مقایسه‌.[12] «به گفته‌ی ویتگنشتاین «فلسفه هر چیزی را بهمان صورت که بود باقی می‌گذارد.»[13]
  • شیوه‌ی علّی علوم طبیعی در فهم پدیده‌های اجتماعی کارایی ندارد، زیرا اولا پدیده‌های اجتماعی شیء نیستند، بلکه برآمده از ادراک و قواعد اجتماعی هستند و ثانیا، همین شیوه‌های علّی علوم، خود برآمده از قواعد اجتماعی هستند. [14]

قانون و علیت

از آنجایی که پدیده‌های اجتماعی از جهت ماهوی با موضوع علوم طبیعی کاملا متفاوت هستند، لذا وینچ به هیچ وجه از قانون و علیت در علوم اجتماعی سخن نمی‌‌گوید. بلکه تنها از قاعده سخن می‌گوید. اما قاعده چیست؟ «اگر کسی همواره به یک طریق، در یک موقعیت عمل کند، از قاعده‌ای متابعت می‌کند.»[15] بدین ترتیب، قاعده یعنی شیوه‌ی ثابت عمل در موقعیت‌های مشابه. البته برای اینکه این شیوه‌ی ثابت عمل، قاعده باشد، باید برای انسان‌های دیگر نیز قابل کشف و درک باشد.[16]

امکان پیش‌بینی:

از نظر وینچ، اگر کسی قواعد حاکم بر رفتار ذهن دیگری را کشف کند، ممکن است رفتارهای آن شخص را در آینده پیش‌بینی کند، اما هیچ ضمانتی برای صحت پیش‌بینی وجود ندارد، زیرا قواعد با توجه به موقعیت به کار می‌روند و برای اینکه قاعده‌ای تکرار شود، باید موقعیت هم تکرار شود، اما قاعده، هیچ چیزی راجع به موقعیت نمی‌گوید و نمی‌توان گفت موقعیت‌های بعدی، شبیه موقعیت فعلی هستند یا خیر، اگرچه برخی از احتمالات را تایید و برخی را رد می‌کند.[17]

بین قواعد و پیش‌بینی‌های محتمل، هیچ ضرورتی وجود ندارد و «هر مجموعه‌ی مفروض از محاسبات ممکن است به هر مجموعه‌ای از نتایج متفاوت ختم شود.»[18] لذا اشتباه در پیش‌بینی، به هیچ وجه به معنای غلط بودن محاسبات پیرامون قواعد نیست، برخلاف علوم طبیعی که ابطال پیش‌بینی، به معنای اشتباه در محاسابات علمی است.[19]

 

[1] (وینچ, 1372, ص. 103)

[2] (وینچ, 1372, ص. 44)

[3] (وینچ, 1372, ص. 45)

[4] (وینچ, 1372, ص. 46)

[5] (وینچ, 1372, ص. 86)

[6] (وینچ, 1372, ص. 52)

[7] (وینچ, 1372 ص. 52)

[8] (وینچ, 1372, ص. 57-58 و 109)

[9] (وینچ, 1372, ص. 46)

[10] (وینچ, 1372, ص. 102)

[11] (وینچ, 1372, ص. 96 و 102-103)

[12] (وینچ, 1372, ص. 91-98)

[13] (وینچ, 1372, ص. 98)

[14] (وینچ, 1372 ص. 80)

[15] (وینچ, 1372, ص. 31)

[16] (وینچ, 1372, ص. 33)

[17] (وینچ, 1372, ص. 87)

[18] (وینچ, 1372, ص. 86)

[19] (وینچ, 1372, ص. 86-87)

  • Oceanus

خلاصه و ترجمه‌ی ماجرا (با اندکی دخل و تصرف برای روان شدن متن):

 

بعد از ماجرای غصب خلافت از امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام)، بعضی از قبایل حاضر به همکاری با ابوبکر نشدند و گفتند که خمس و زکات خود را، تنها به امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) تقدیم می‌کنند نه شخص دیگری. برای همین، ابوبکر لشکر می‌فرستاد تا با این قبایل بجنگند و آن‌ها را تنبیه کنند.  یکی از این قبایل، قبیله‌ی بنی حنیفه.

ابوبکر لشکری فرستاد و مردان بنی حنیفه را کشتند و زنان و بچه‌ها را اسیر کردند و اسرا را به مسجد مدینه آوردند. یکی از زنانِ اسیر که خوله نام داشت رو به قبر رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) ایستاد و پس از سلام، نزد ایشان شکایت کرد. 

طلحه و زبیر خواستند او را بخرند، اما خوله گفت: من  فقط کنیز شخصی می‌شوم که خواب مادرم در زمانی که مرا حامله بود و نشانیِ بین من و مادرم را بگوید و الّا اگر شخص دیگری من را بخرد، خودم را می‌کشم. همه‌ی اهل مسجد عاجز شدند.

پس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) وارد مسجد شدند و ماجرا را پرسیدند و حاضرین ماجرا را تعریف کنند.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند، راست می‌گوید، خواب و نشانی را بگویید و او را مالک شوید. مردم گفتند نمی‌دانیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به خوله گفت: آیا خواب و نشانی را بگویم و تو را مالک شوم؟

خوله گفت: تو که هستی؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من علی بن ابی طالب هستم.

خوله گفت: همان کسی که رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در روز غدیر، او را به عنوان جانشین خود نصب کرد؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من همانم.

خوله گفت: به خاطر تو گرفتار شدیم و اینجا آورده شدیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: اجر شما ضایع نمی‌شود و خدای تعالی پاداش خیر می‌دهد.

سپس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خواب مادر خوله و نشانه‌ی بین او و مادرش را فرمودند.

در این حین خوله گفت: ای مردم، شاهد باشید که من خودم را کنیز او قرار دادم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: بگو همسر!

خوله گفت: شاهد باشید که من خودم را به ازدواج امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) درآوردم همانگونه که او امر کرد.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: تو را به همسری پذیرفتم. 

و مردم از این ماجرا هیجان زده شدند و به شور و شوق آمدند.

 

منبعی که بنده از آن نقل می‌کنم: کتاب الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)، ج11، ص 180 الی 186 می‌باشد. منابع دست اول، در پایان متن عربی، در ادامه‌ی مطلب آمده است.

  • Oceanus