یادداشت‌های شخصی بنده

یادداشت‌های شخصی بنده

یک طلبه
که دانشگاه هم رفته
اهل مطالعات علوم اجتماعی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما
**********
«توضیحات در بخش "درباره‌ی بنده"»

۱۴ مطلب با موضوع «جامعه شناسی» ثبت شده است

یکی از کلید واژه‌های مشهور در علوم اجتماعی، «از خود بیگانگی» است. ظاهرا هرکسی هم به یک معنا به کار برده است اما می‌شود یک ریشه‌ی واحد برای همه در نظر گرفت. تقریبا همه‌ی اندیشمندان نوعی محدودیت و سلب آزادی را در اصطلاح از خود بیگانگی به کار برده‌اند.

شخصی مثل ژان ژاک روسو وقتی از «از خود بیگانگی» صحبت می‌کند، آن را ثمره اخلاق می‌داند و می‌گوید چون اخلاق باید محدودیت ما می‌شود، ما نسبت به استعدادها و توانایی‌های خودمان بیگانه می‌شویم. 

زیمل، از خود بیگانگی را محصول تقسیم کار می‌داند. یعنی انسان‌ها با تقسیم کار، چیزهایی را خلق می‌کنند که هیچکدام به تمامیت آن اشیاء علم ندارند و این اشیاء، آزادی انسان‌ها را نیز به طور ناخواسته، محدود می‌کنند. (با یک مثال خیلی ساده بخوام توضیح بدم، میشه مجلس شورای اسلامی. مردم مختلف با اهداف مختلف میان و به صورت تک تک، نمایندگان مجلس رو انتخاب می‌کنند، اما وقتی این نماینده دور هم میشینن، تبدیل به چیز دیگری می‌شوند که شاید هیچکدام از مردم، آن را اراده نکرده‌اند.)

دیدگاه وبر هم شبیه زیمل است. وبر میگه ما اومدیم بروکراسی اداری راه انداختیم که کارها آسان بشود، ولی خودمون توی این بروکراسی اداری که مثل قفس آهنین می‌ماند، اسیر شدیم.

داستان مارکس متفاوت است. مارکس بعضی اوقات مانند روسو صحبت می‌کند و بعضی از اوقات مثل زیمل. مثلا اونجایی که مارکس داره از «از خود بیگانگی نسبت به محصول» صحبت می‌کند، حرفاش شبیه زیمل میشه. مثلا میگه هرکارگر فقط بخشی از محصول را می‌سازد و نسبت به محصول نهایی شناخت کافی ندارد. اما وقتی از «از خود بیگانگی نسبت به خود» صحبت می‌کنه، حرفاش شبیه روسو میشه. البته تقصیر رو مثل روسو گردن اخلاق نمی‌اندازد، بلکه می‌گوید این نظام سرمایه‌داری است که انسان‌ها را مثل حیوان به کار گرفته است و مانع بروز استعدادهای انسانی‌ها شده. در نظام سرمایه‌داری، انسان باید مثل حیوان فقط کار کند و تولید مثل کند. البته مارکس یه معنای نسبتا متفاوت سومی هم دارد. مارکس میگه وقتی کارگر یک محصول رو تولید می‌کنه، در اون محصول سهم داره، بالاخره کارگر یک ارزش افزوده‌ای در محصول ایجاد کرده است. اما در نظام سرمایه‌داری، محصول به سرمایه‌دار تعلق می‌گیرد و کارگر هیچ سهمی در ارزش افزوده‌ای که خلق کرده است ندارد. مثال ساده‌ و ملموسش میشه رحم اجاره. یک زن رو تصور کنید که پول گرفته و رحمش رو اجازه داده و در ایام بارداری، خرج خورد و خوراک و دیگر امور ضروری او را به او پرداخت می‌کنند. بعد از اینکه بچه متولد می‌شود، پول کمی به صاحب رحم می‌دهند و بچه را می‌برند. در حالی که توجه ندارند صاحب رحم، چنان ارزش افزوده‌ای در بچه ایجاد کرده است که با میلیاردها میلیارد پول هم قابل حصول نبود و سهم صاحب رحم، بیش از این حرف‌ها است و باید مانند یک مادر با او رفتار شود. کارگران نیز پدران محصولات کارخانه‌ها هستند و بیش از این حقوق‌های حداقلی سهم دارند.

  • Oceanus

راضیان وضع موجود

۰۸
فروردين

یکی از نقدهای اساسی به بسیاری از جامعه‌شناسان، نادیده گرفتن افراد و اقشار ذی نفع در وضع نامطلوب جامعه است. یعنی خیلی ساده انگارانه است که فکر کنیم صرفا با دستور و برنامه و بدون درگیری با صاحبان قدرت و ثروت، می‌توان جامعه را اصلاح کرد.

در جامعه ما افراد و اقشاری وجود دارند که به دنبال سلطه‌ی تام و‌ تمام بر مردم هستند. یک نمونه از این سلطه، حقوق پایین و وضعیت نامناسب کارگران است. نمونه دیگر، بالا کشیدن سرمایه‌ی مردم در بورس است. نمونه‌ی دیگر ترویج بی‌حجابی و بی‌عفتی جهت تکثیر نیروی کار ارزان یعنی زنان و کاهش انتظارات کارگران از طریق فروپاشی خانواده است. و قس علی هذا.

  • Oceanus

 

از اونجایی که دولت انقلابی سیزدهم، خطوط قرمز و آرزوهای برآورده نشده جریان غربگرا را یکی پس از دیگری عملی می‌کند، احتمالا گام بعدی رسمیت روسپیگری، آرزوی برخی از اعتدالیون است. اما فارغ از بحث‌های دینی و ارزشی، این بحث مشکلات خاص خود را دارد که از رسمیت آن جلوگیری می‌کند یا اگر هم رسمی شود، آن را با مشکلات متعدد مواجه می سازد. لذا به نفع دولت انقلابی است که سمت این موضوع نرود.

سن بازنشستگی

اولین مشکل بحث سن بازنشستگی و بیمه است. به دلیل اینکه از یکسو شادابی و طراوت زنان خیلی ماندگار نیست و از سوی دیگر، دختران جوان خیلی راحت وارد بازار روسپیگری می شوند، زنان روسپی خیلی زود باید از بازار کار خارج شوند. به عبارت دیگر خیلی زود از کار افتاده می‌شوند و نمی‌توانند سی سال حق بیمه واریز کنند.در این شرایط شرکت‌های بیمه، یا نباید روسپیان را بیمه کنند یا باید زیر بار مالی سنگین بازنشستگی پیش از موعد زنان روسپی بروند. این در حالی است که همین الان هم صندوق های بازنشستگی کشور در حال ورشکستگی هستند و از سن پایین بازنشستگی گلایه‌مندند. پس به سود شرکت‌های بیمه است که روسپیگری امری زیرزمینی بماند.

تنظیم بازار

مشکل بعدی بحث تنظیم بازار است. چگونه قرار است بازار روسپیان تنظیم‌ شود؟ مثلا چگونه قرار است روی یک روسپی نرخی بگذارند؟ براساس سن یا قطر اندام یا سابقه و مهارت؟ اگر یک روسپی گران‌فروشی کند، چه سازمانی با آن‌ برخورد می‌کند؟ مجازاتش چیست؟ اندامش را پلمپ می‌کنند یا او را در زندان می اندازند؟ و یا در جهت عکس، اگر برخی از روسپیان نرخ شکنی کنند، با چه معیاری کف نرخ معین می‌‌شود و چه بر برخوردی با روسپیان فقیری که نرخ‌شکنی می‌کنند می‌شود؟

تبلیغات

مشکل بعدی، بحث تبلیغات است. وقتی روسپیگری یک شغل رسمی بشود باید بتواند تبلیغات هم داشته باشد. آن وقت است که در و دیوار شهر و رسانه‌ها، مملو از تصاویر زنان برهنه می‌شود  که این مساله حتی در غرب هم مورد اعتراض است.

اختلافات و حوادث

مشکل دیگر بحث اختلافات و حوادث است. اگر برای یک روسپی در‌ حین ارائه‌ی خدمت مشکلی رخ بدهد، چگونه خسارت دریافت کند؟ باید افسر در صحنه حاضر شود یا چهار شاهد حضور پیدا کنند؟! یا راه دیگری وجود دارد؟!

از خود بیگانگی

اگر از زاویه مارکسیستی به بحث نگاه کنیم. وقتی کارگر بیچاره با کار خود را می‌فروشند و دچار از خود بیگانگی می‌شود، روسپیانی که خودفروشی می‌کنند دچار چه می‌شوند؟

محرومیت از همسری و مادری موفق

یک روسپی نمی‌تواند طعم خوش همسری و مادری را تجربه کند. زنی که شوهر دارد و شوهرش او را از جهت مالی تامین می‌کند، دیگر چرا روسپیگری کند؟! وقتی یک زن، روسپیگری می‌کند، یعنی نیازمند درآمد آن است و یا شوهر ندارد یا شوهر به در چند بخوری ندارد، نتیجه آنکه زندگی خانوادگی خوبی هم ندارد.
زن روسپی مادر خوبی هم نخواهد بود. طبق آمارها، اکثر فرزندان تک والدینی، در فقر و محرومیت قرار دارند خصوصا فرزندانی که با مادر خود هستند. یک زن روسپی به احتمال بالا از پس تامین یک زندگی خوب برای فرزند خود برنخواهند آمد.

عدم پذیرش توسط اکثر مردم

روسپیگری به عنوان یک ارزش هم قابلیت مطرح شدن در جامعه را ندارد. حتی در کشورهایی مثل آلمان که بزرگترین فحشاخانه‌های دنیا در آنجا قرار دارد، بسیاری از روسپیان، به قانونی که روسپیگری را رسمیت می‌بخشید و آن را ساماندهی می‌کند اعتراض کردند، به چه دلیل؟! به دلیل اینکه می‌ترسیدند نامشان به صورت رسمی به عنوان روسپی ثبت شود و آبرو و اعتبار آن‌ها به خطر بیافتد.

برای وجود روسپیگری به عنوان یک شغل سالم در جامعه باید ده‌ها و بلکه صدها محدودیت قانونی وضع کنند که البته بازهم چاره ساز نخواهد بود، چرا؟! چون قانون باید پشتوانه اخلاقی داشته باشد و روسپیگری در نهایت بی اخلاقی و اباحی گری قرار دارد و هیچ اخلاق و یا حداقل اخلاق قدرتمندی از آن حمایت نمی‌کند، لذا رسمیت روسپیگری هیچگاه موفق نخواهد بود. شاهد این مدعا نیز وجود باندهای بزرگ قاچاق انسان و گروه‌های تبهکاری است که در کشورهای اروپایی مشغول برده‌داری جنسی هستند.

 

این مطلب ادامه دارد....

  • Oceanus

در گذشته مردم به فرزند زیاد علاقه داشتند ، زیرا فرزند زیاد قدرت اقتصادی خانواده را بالا می برد.

در زمان حاضر ، این علاقه وجود ندارد ، زیرا با صنعتی شدن مشاغل و همچنین بالارفتن زمان تحصیل و افزایش مخارج زندگی ، نه تنها فرزندان زیاد کمکی به اقتصاد خانواده نمی کند ، بلکه وظایف نان آور خانه را نیز سنگین تر می کند .

 

اما  نباید فراموش کرد که فرزندان زیاد ، قدرت فرهنگی خانواده را هم بالا می برد . برای فهم عموم یک مثال می زنم و اهل فن را به مباحث هنجارسازی در کتب جامعه شناسی ارجاع می دهم . مثال : 

 

دو خانواده ی مذهبی را در عصر حاضر فرض کنید  که یکی یک دختر دارد و دیگری پنج دختر.

آن تک دختر ، برفرض که چادری باشد ، وقتی از خانه بیرون می آید ، دائم احساس تنهایی می کند و فکر می کند که خلاف جهت جامعه حرکت می کند و اگر ایمانش سست باشد ، چادر را کنار خواهد گذاشت .

 

ولی آن پنج دختر ، اگر با هم بیرون بروند ، هیچ وقت چنین احساسی نخواهند داشت ، حتی اگر تنها هم بیرون بروند ،  حس همراهی خانواده را خواهند داشت و به سادگی تحت فشار قرار نخواهند گرفت. 

 

 

  • Oceanus