ابتدا نگاهی به وقایع چند روز گذشته:
جنگ آغاز میشود.
از همان روزهای اول، دولت از آتشبس صحبت میکند.
در مقابل، نیروهای نظامی از ضرورت ادامه جنگ صحبت میکنند.
رهبر مملکت از صلح تحمیلی صحبت میکند.
وزیر دفاع و برخی دیگر، از انبارهای پر از تسلیحات صحبت میکنند.
مسئولان دولتی از دستنخورده بودن ذخایر استراتژیک صحبت میکنند.
بعد از دوازده روز، اول صبح ناگهان میگویند آتشبس و انتظار دارند مردم اعتراض نکنند!
و دوباره همان بحثهای نخنمای خوارج و منافقان و جاسوسان موساد مطرح میشود.
ولی فقیه صحبت میکند و فضا آرام میشود.
حالا برگردیم به اعتراضات به آتشبس:
این اعتراضات کاملا عادی بود.
از نگاه بسیاری از مردم مذهبی، این دولت بیغیرت و احتمالا خائن است. لذا با سوء ظن به اعمال دولت نگاه میکنند.
نیروهای امنیتی و نظامی ما هم اگرچه مردم در جنگ به آنها اعتماد دارند اما در صلح اعتماد ندارند. در انتخابات ۴۰۳ دیدیم که تمام نظام خرج آقای قالیباف شد، از رهبری تا سیدحسن نصرالله. بسیاری از سرداران ما از شهید سلیمانی تا شهید حاجیزاده و ... خرج آقای قالیباف شدند. نهایتا حدود سه میلیون نفر به اینها اعتماد کردند.
شورای عالی امنیت ملی هم در همین قضیهی عدم ابلاغ قانون حجاب و جمعکردن متحصنین در جلوی مجلس نشان داد که هنوز مشکلات فراوانی دارد.(البته دومی کار زیرمجموعه شعام بود.)
حالا دولت و نیروهای نظامی و امنیتی ما، با این سرمایهی اجتماعی اندک، چطور انتظار دارند که مردم در مقولهی مهمی مثل آتشبس به آنها اعتماد شود؟!
شاید اسرائیل هم روی همین سرمایهی اجتماعی پایین حساب کرده بود. یعنی احتمالاً اسرائیل با خودش گفته بود که نمایندهی نظام، سه میلیون بیشتر رای ندارد، پس سرمایهی اجتماعی نظام، خیلی کم است و از جهت اجتماعی، زمینهی حمله مهیا است.