یادداشت‌های شخصی بنده

یادداشت‌های شخصی بنده

یک طلبه
که دانشگاه هم رفته
اهل مطالعات علوم اجتماعی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما
**********
«توضیحات در بخش "درباره‌ی بنده"»

۱۱ مطلب با موضوع «جامعه شناسی» ثبت شده است

مسجد پارک قیطریه

۱۹
فروردين

شنیدم طبق برنامه‌های شورای شهر، تهران حدود ۴۰۰ مسجد کم داره که باید ساخته بشه.

حدس می‌زنم پشت این قانون یک ایده اجتماعی هم باشه ولی فعلا کار ندارم.

مسأله جالب، ورود سنگین و پرحجم رسانه‌های اصلاح‌طلب به این مسأله مانند زمان مرگ مهسا امینی است. سر قضیه آقای صدیقی هم خیلی خودشون رو خفه کردند.

ولی ظاهراً طرفدارانشون خسته هستند. 

البته شاید بگید که این مسأله خیلی جزئی و محلی است و ربطی به کل کشور ندارد، اما در پاسخ میشه گفت که ظاهر چیز دیگری است. یعنی خیلی‌ها دارن ورود می‌کنند و مسأله رو دارن ملی می‌کنن و خودشون هم تصریح می‌کنند که پارک قیطریه بهانه است و جای دیگه نشانه است. (افرادی مانند فاضلی و رنانی)

 

من اگر پست و مقامی داشتم، چند وقت یه بار یه مسأله اینطوری درست می‌کردم و اینا رو همیشه خسته نگه می‌داشتم. زیمل، جامعه‌شناس مشهور آلمانی، یه مطلبی در مقاله کلانشهر و حیات ذهنی داره که مضمونش اینه: در کلانشهر، اگر بخواهیم نسبت به همه چیز واکنش نشون بدیم، از بین می‌ریم، چون دستگاه ادراکی ما چنین ظرفیتی نداره، پس ناچار باید بعضی چیزها رو نبینیم تا بقا پیدا کنیم.

 

  • Oceanus

اقتصاد فرهنگی ۴

۰۳
فروردين

خیلی از امور نظیر میزان افزایش حقوق کارگران، آپارتمان سازی و خیلی از عوارض‌ها و مالیات‌ها، سیاست‌هایی است که به جهت حفظ منافع کانون‌های قدرت و ثروت صورت می پذیرد و دلیل علمی ندارد.

اما چون چندتا اقتصاددان این حرف را می‌زنند، اینگونه القا می‌کنند که این سیاست‌ها براساس محاسبات دقیق ریاضی طراحی شده‌اند و هرکاری غیر از این، خسارات فراوان به بار می‌آورد.

  • Oceanus

بر اساس یک شاخص جدید رفاه جهانی، کشور بریتانیا (پادشاهی متحده) به لحاظ شاخص سلامت روان دومین کشور بدبخت در جهان است.

 

اوکراین علیرغم درگیر بودن در جنگ امتیاز 60 را به دست آورده و کشور یمن نیز با وجودی که در دهه گذشته با یک جنگ ویرانگر و محاصره و قحطی مواجه بوده با امتیاز 59 از انگلیس 10 رتبه بالاتر است. 

 

البته بریتانیا تنها کشور غربی ثروتمندی نبود که عملکرد ضعیفی در این شاخص داشته و این گزارش اشاره کرده که این الگو نشان می‌دهد که "ثروت بیشتر و توسعه اقتصادی لزوما به رفاه روانی بیشتر منجر نمی‌شود."

 

 

متن کامل خبر:

 

https://www.asriran.com/003zms

  • Oceanus

وقتی فرهنگ اصلاح بشود:

۱. بسیاری از زیاده خواهی‌ها و حرص و طمع‌ها از بین می‌رود.  بسیاری از گران‌فروشی‌ها، کم فروشی‌ها، دزدی‌ها و چشم و هم چشمی ‌ها از بین می‌رود و روح و روان مردم آرام می‌شود.

۲. مصرف بهینه می‌شود.

۳. بسیاری از امور لغو از بین می‌رود. هزینه‌های بسیار بالایی که صرف امور لغوی مانند لوازم آرایشی، فست فود ها، عمل‌های زیبایی و ... می‌شود در جای درست از مصرف می‌شود. حتی نظام شغلی هم اصلاح می‌شود. امروزه بسیاری از پزشکان به دلیل پول فراوانی که در صنعت زیبایی وجود دارد، رشته‌های تخصصی مورد نیاز دیگر را رها می‌کنند و وارد عرصه پوست و مو و زیبایی می‌شوند.

 

در مجموع اینکه بسیاری از هزینه‌های مادی و معنوی از بین می‌رود و می‌شود به جای آن به امور ضروری‌تر پرداخت.

  • Oceanus

حدود صد سال پیش تالکوت پارسونز تلاش کرد که به جامعه علمی بفهماند که اقتصاد امری جدا از فرهنگ و اجتماع نیست و تقریبا موفق شد.

یعنی اقتصاد به جامعه‌شناسی وابسته است.

یعنی امر اقتصادی به امر اجتماعی و فرهنگی وابسته است.

یعنی اینکه شما چه فکری بکنید و چه عقاید و ارزش‌هایی داشته باشید، در مسیر اقتصاد شما موثر است.

یعنی اقتصاد خنثی نداریم.

  • Oceanus

بی توجهی محمدرضا شاه به دموکراسی و حق مردم موجب شد که همه جریان‌های مخالف شاه متحد شوند و شاه سقوط کند. اگر شاه ایران به مجلس احترام می‌گذاشت و جریان‌های روشنفکری وارد چرخه قدرت می‌شدند، هیچگاه انقلاب اسلامی با رهبری روحانیت شکل نمی‌گرفت.

 

اما این داستان یک درس عبرتی برای دیگران داشت. حکومت شاهنشاهی مراکش تصمیم گرفت خود را محدود کند و با روشنفکران سکولار متحد شود تا جریان مذهبی قدرت پیدا نکند. (https://www.independentpersian.com/node/300001

البته تمام مطالب این لینک مورد تایید بنده نیست.)

 

بعدش روحانیت ایران چه کرد؟ ایران از جریان‌های آزادی‌خواه مراکش حمایت کرد. البته اینکه حمایت ایران در چه سطح است، واقعا معلوم نیست ولی در رسانه‌های غربی، متهم اصلی تسلیح جبهه پولیساریو که حدودا نصف مساحت مراکش رو در اختیار دارد، ایران است. فایده این حمایت در هر سطحی که باشد این است که نشان دهد سلطنت مشروطه، الگوی موفقی برای جهان اسلام نیست و جمعیتی در حدود نیم میلیون، می‌توانند نصف یک مملکت را از کنترل پادشاه خارج کنند.

کار دیگری که در ایران صورت گرفت، این بود که از طریق انتخابات بخش اعظم روشنفکران وارد چرخه قدرت شدند و در نتیجه مخالفین اصل حکومت در اقلیت قرار گرفتند.

 

 

 

اگر می‌خواهید ارزش جمعیت چندین میلیونی مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابآتی را بفهمید کافی است به مراکش نگاه کنید. یک جمعیت نیم میلیونی می‌توانند نصف مملکت را از کنترل حکومتی که ۳۷ میلیون جمعیت دارد خارج کند. این‌ها نشان می‌دهد که شاید خیلی از مردم موافق جمهوری اسلامی نباشند اما مخالفین جدی جمهوری اسلامی در اقلیت محض هستند.

  • Oceanus

دین بازاری

۳۰
شهریور

پیتر برگر یکی  از بزرگ‌ترین جامعه‌شناسان دین که چند سال پیش فوت کرد، در کتاب سایه بان مقدس به پدیده شکل گیری دین و سکولاریسم می‌پردازد. به نظرم توصیفات خیلی خوبی از وضعیت دین در دنیا دارد ولی تحلیل‌ها و تفسیرهایش به شدت دچار سوگیری است.

یکی از توصیفات زیبایش راجع به دین در دنیای مدرن این است که دین، تبدیل به کالایی بازاری می‌شود. انواع روابط اقتصادی نظیر تبانی و کارتل سازی در نهاد دین پیدا می‌شود. اما در سطح فردی، دین تبدیل به مد می‌شود. یعنی دین مثل یک کالای مصرفی می‌شود که مثل لباس، هر روز یک شکل پیدا می‌کند. 

با توجه به این مطلب، ربط برخی از مداحان، روحانیون، سیاست‌مداران و برخی فعالیت‌های اقتصادی به راحتی روشن می‌شود.

  • Oceanus

یکی از کلید واژه‌های مشهور در علوم اجتماعی، «از خود بیگانگی» است. ظاهرا هرکسی هم به یک معنا به کار برده است اما می‌شود یک ریشه‌ی واحد برای همه در نظر گرفت. تقریبا همه‌ی اندیشمندان نوعی محدودیت و سلب آزادی را در اصطلاح از خود بیگانگی به کار برده‌اند.

شخصی مثل ژان ژاک روسو وقتی از «از خود بیگانگی» صحبت می‌کند، آن را ثمره اخلاق می‌داند و می‌گوید چون اخلاق باید محدودیت ما می‌شود، ما نسبت به استعدادها و توانایی‌های خودمان بیگانه می‌شویم. 

زیمل، از خود بیگانگی را محصول تقسیم کار می‌داند. یعنی انسان‌ها با تقسیم کار، چیزهایی را خلق می‌کنند که هیچکدام به تمامیت آن اشیاء علم ندارند و این اشیاء، آزادی انسان‌ها را نیز به طور ناخواسته، محدود می‌کنند. (با یک مثال خیلی ساده بخوام توضیح بدم، میشه مجلس شورای اسلامی. مردم مختلف با اهداف مختلف میان و به صورت تک تک، نمایندگان مجلس رو انتخاب می‌کنند، اما وقتی این نماینده دور هم میشینن، تبدیل به چیز دیگری می‌شوند که شاید هیچکدام از مردم، آن را اراده نکرده‌اند.)

دیدگاه وبر هم شبیه زیمل است. وبر میگه ما اومدیم بروکراسی اداری راه انداختیم که کارها آسان بشود، ولی خودمون توی این بروکراسی اداری که مثل قفس آهنین می‌ماند، اسیر شدیم.

داستان مارکس متفاوت است. مارکس بعضی اوقات مانند روسو صحبت می‌کند و بعضی از اوقات مثل زیمل. مثلا اونجایی که مارکس داره از «از خود بیگانگی نسبت به محصول» صحبت می‌کند، حرفاش شبیه زیمل میشه. مثلا میگه هرکارگر فقط بخشی از محصول را می‌سازد و نسبت به محصول نهایی شناخت کافی ندارد. اما وقتی از «از خود بیگانگی نسبت به خود» صحبت می‌کنه، حرفاش شبیه روسو میشه. البته تقصیر رو مثل روسو گردن اخلاق نمی‌اندازد، بلکه می‌گوید این نظام سرمایه‌داری است که انسان‌ها را مثل حیوان به کار گرفته است و مانع بروز استعدادهای انسانی‌ها شده. در نظام سرمایه‌داری، انسان باید مثل حیوان فقط کار کند و تولید مثل کند. البته مارکس یه معنای نسبتا متفاوت سومی هم دارد. مارکس میگه وقتی کارگر یک محصول رو تولید می‌کنه، در اون محصول سهم داره، بالاخره کارگر یک ارزش افزوده‌ای در محصول ایجاد کرده است. اما در نظام سرمایه‌داری، محصول به سرمایه‌دار تعلق می‌گیرد و کارگر هیچ سهمی در ارزش افزوده‌ای که خلق کرده است ندارد. مثال ساده‌ و ملموسش میشه رحم اجاره. یک زن رو تصور کنید که پول گرفته و رحمش رو اجازه داده و در ایام بارداری، خرج خورد و خوراک و دیگر امور ضروری او را به او پرداخت می‌کنند. بعد از اینکه بچه متولد می‌شود، پول کمی به صاحب رحم می‌دهند و بچه را می‌برند. در حالی که توجه ندارند صاحب رحم، چنان ارزش افزوده‌ای در بچه ایجاد کرده است که با میلیاردها میلیارد پول هم قابل حصول نبود و سهم صاحب رحم، بیش از این حرف‌ها است و باید مانند یک مادر با او رفتار شود. کارگران نیز پدران محصولات کارخانه‌ها هستند و بیش از این حقوق‌های حداقلی سهم دارند.

  • Oceanus

راضیان وضع موجود

۰۸
فروردين

یکی از نقدهای اساسی به بسیاری از جامعه‌شناسان، نادیده گرفتن افراد و اقشار ذی نفع در وضع نامطلوب جامعه است. یعنی خیلی ساده انگارانه است که فکر کنیم صرفا با دستور و برنامه و بدون درگیری با صاحبان قدرت و ثروت، می‌توان جامعه را اصلاح کرد.

در جامعه ما افراد و اقشاری وجود دارند که به دنبال سلطه‌ی تام و‌ تمام بر مردم هستند. یک نمونه از این سلطه، حقوق پایین و وضعیت نامناسب کارگران است. نمونه دیگر، بالا کشیدن سرمایه‌ی مردم در بورس است. نمونه‌ی دیگر ترویج بی‌حجابی و بی‌عفتی جهت تکثیر نیروی کار ارزان یعنی زنان و کاهش انتظارات کارگران از طریق فروپاشی خانواده است. و قس علی هذا.

  • Oceanus

 

از اونجایی که دولت انقلابی سیزدهم، خطوط قرمز و آرزوهای برآورده نشده جریان غربگرا را یکی پس از دیگری عملی می‌کند، احتمالا گام بعدی رسمیت روسپیگری، آرزوی برخی از اعتدالیون است. اما فارغ از بحث‌های دینی و ارزشی، این بحث مشکلات خاص خود را دارد که از رسمیت آن جلوگیری می‌کند یا اگر هم رسمی شود، آن را با مشکلات متعدد مواجه می سازد. لذا به نفع دولت انقلابی است که سمت این موضوع نرود.

سن بازنشستگی

اولین مشکل بحث سن بازنشستگی و بیمه است. به دلیل اینکه از یکسو شادابی و طراوت زنان خیلی ماندگار نیست و از سوی دیگر، دختران جوان خیلی راحت وارد بازار روسپیگری می شوند، زنان روسپی خیلی زود باید از بازار کار خارج شوند. به عبارت دیگر خیلی زود از کار افتاده می‌شوند و نمی‌توانند سی سال حق بیمه واریز کنند.در این شرایط شرکت‌های بیمه، یا نباید روسپیان را بیمه کنند یا باید زیر بار مالی سنگین بازنشستگی پیش از موعد زنان روسپی بروند. این در حالی است که همین الان هم صندوق های بازنشستگی کشور در حال ورشکستگی هستند و از سن پایین بازنشستگی گلایه‌مندند. پس به سود شرکت‌های بیمه است که روسپیگری امری زیرزمینی بماند.

تنظیم بازار

مشکل بعدی بحث تنظیم بازار است. چگونه قرار است بازار روسپیان تنظیم‌ شود؟ مثلا چگونه قرار است روی یک روسپی نرخی بگذارند؟ براساس سن یا قطر اندام یا سابقه و مهارت؟ اگر یک روسپی گران‌فروشی کند، چه سازمانی با آن‌ برخورد می‌کند؟ مجازاتش چیست؟ اندامش را پلمپ می‌کنند یا او را در زندان می اندازند؟ و یا در جهت عکس، اگر برخی از روسپیان نرخ شکنی کنند، با چه معیاری کف نرخ معین می‌‌شود و چه بر برخوردی با روسپیان فقیری که نرخ‌شکنی می‌کنند می‌شود؟

تبلیغات

مشکل بعدی، بحث تبلیغات است. وقتی روسپیگری یک شغل رسمی بشود باید بتواند تبلیغات هم داشته باشد. آن وقت است که در و دیوار شهر و رسانه‌ها، مملو از تصاویر زنان برهنه می‌شود  که این مساله حتی در غرب هم مورد اعتراض است.

اختلافات و حوادث

مشکل دیگر بحث اختلافات و حوادث است. اگر برای یک روسپی در‌ حین ارائه‌ی خدمت مشکلی رخ بدهد، چگونه خسارت دریافت کند؟ باید افسر در صحنه حاضر شود یا چهار شاهد حضور پیدا کنند؟! یا راه دیگری وجود دارد؟!

از خود بیگانگی

اگر از زاویه مارکسیستی به بحث نگاه کنیم. وقتی کارگر بیچاره با کار خود را می‌فروشند و دچار از خود بیگانگی می‌شود، روسپیانی که خودفروشی می‌کنند دچار چه می‌شوند؟

محرومیت از همسری و مادری موفق

یک روسپی نمی‌تواند طعم خوش همسری و مادری را تجربه کند. زنی که شوهر دارد و شوهرش او را از جهت مالی تامین می‌کند، دیگر چرا روسپیگری کند؟! وقتی یک زن، روسپیگری می‌کند، یعنی نیازمند درآمد آن است و یا شوهر ندارد یا شوهر به در چند بخوری ندارد، نتیجه آنکه زندگی خانوادگی خوبی هم ندارد.
زن روسپی مادر خوبی هم نخواهد بود. طبق آمارها، اکثر فرزندان تک والدینی، در فقر و محرومیت قرار دارند خصوصا فرزندانی که با مادر خود هستند. یک زن روسپی به احتمال بالا از پس تامین یک زندگی خوب برای فرزند خود برنخواهند آمد.

عدم پذیرش توسط اکثر مردم

روسپیگری به عنوان یک ارزش هم قابلیت مطرح شدن در جامعه را ندارد. حتی در کشورهایی مثل آلمان که بزرگترین فحشاخانه‌های دنیا در آنجا قرار دارد، بسیاری از روسپیان، به قانونی که روسپیگری را رسمیت می‌بخشید و آن را ساماندهی می‌کند اعتراض کردند، به چه دلیل؟! به دلیل اینکه می‌ترسیدند نامشان به صورت رسمی به عنوان روسپی ثبت شود و آبرو و اعتبار آن‌ها به خطر بیافتد.

برای وجود روسپیگری به عنوان یک شغل سالم در جامعه باید ده‌ها و بلکه صدها محدودیت قانونی وضع کنند که البته بازهم چاره ساز نخواهد بود، چرا؟! چون قانون باید پشتوانه اخلاقی داشته باشد و روسپیگری در نهایت بی اخلاقی و اباحی گری قرار دارد و هیچ اخلاق و یا حداقل اخلاق قدرتمندی از آن حمایت نمی‌کند، لذا رسمیت روسپیگری هیچگاه موفق نخواهد بود. شاهد این مدعا نیز وجود باندهای بزرگ قاچاق انسان و گروه‌های تبهکاری است که در کشورهای اروپایی مشغول برده‌داری جنسی هستند.

 

این مطلب ادامه دارد....

  • Oceanus