تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

معنای از خود بیگانگی در علوم اجتماعی

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۰۵ ب.ظ

یکی از کلید واژه‌های مشهور در علوم اجتماعی، «از خود بیگانگی» است. ظاهرا هرکسی هم به یک معنا به کار برده است اما می‌شود یک ریشه‌ی واحد برای همه در نظر گرفت. تقریبا همه‌ی اندیشمندان نوعی محدودیت و سلب آزادی را در اصطلاح از خود بیگانگی به کار برده‌اند.

شخصی مثل ژان ژاک روسو وقتی از «از خود بیگانگی» صحبت می‌کند، آن را ثمره اخلاق می‌داند و می‌گوید چون اخلاق باید محدودیت ما می‌شود، ما نسبت به استعدادها و توانایی‌های خودمان بیگانه می‌شویم. 

زیمل، از خود بیگانگی را محصول تقسیم کار می‌داند. یعنی انسان‌ها با تقسیم کار، چیزهایی را خلق می‌کنند که هیچکدام به تمامیت آن اشیاء علم ندارند و این اشیاء، آزادی انسان‌ها را نیز به طور ناخواسته، محدود می‌کنند. (با یک مثال خیلی ساده بخوام توضیح بدم، میشه مجلس شورای اسلامی. مردم مختلف با اهداف مختلف میان و به صورت تک تک، نمایندگان مجلس رو انتخاب می‌کنند، اما وقتی این نماینده دور هم میشینن، تبدیل به چیز دیگری می‌شوند که شاید هیچکدام از مردم، آن را اراده نکرده‌اند.)

دیدگاه وبر هم شبیه زیمل است. وبر میگه ما اومدیم بروکراسی اداری راه انداختیم که کارها آسان بشود، ولی خودمون توی این بروکراسی اداری که مثل قفس آهنین می‌ماند، اسیر شدیم.

داستان مارکس متفاوت است. مارکس بعضی اوقات مانند روسو صحبت می‌کند و بعضی از اوقات مثل زیمل. مثلا اونجایی که مارکس داره از «از خود بیگانگی نسبت به محصول» صحبت می‌کند، حرفاش شبیه زیمل میشه. مثلا میگه هرکارگر فقط بخشی از محصول را می‌سازد و نسبت به محصول نهایی شناخت کافی ندارد. اما وقتی از «از خود بیگانگی نسبت به خود» صحبت می‌کنه، حرفاش شبیه روسو میشه. البته تقصیر رو مثل روسو گردن اخلاق نمی‌اندازد، بلکه می‌گوید این نظام سرمایه‌داری است که انسان‌ها را مثل حیوان به کار گرفته است و مانع بروز استعدادهای انسانی‌ها شده. در نظام سرمایه‌داری، انسان باید مثل حیوان فقط کار کند و تولید مثل کند. البته مارکس یه معنای نسبتا متفاوت سومی هم دارد. مارکس میگه وقتی کارگر یک محصول رو تولید می‌کنه، در اون محصول سهم داره، بالاخره کارگر یک ارزش افزوده‌ای در محصول ایجاد کرده است. اما در نظام سرمایه‌داری، محصول به سرمایه‌دار تعلق می‌گیرد و کارگر هیچ سهمی در ارزش افزوده‌ای که خلق کرده است ندارد. مثال ساده‌ و ملموسش میشه رحم اجاره. یک زن رو تصور کنید که پول گرفته و رحمش رو اجازه داده و در ایام بارداری، خرج خورد و خوراک و دیگر امور ضروری او را به او پرداخت می‌کنند. بعد از اینکه بچه متولد می‌شود، پول کمی به صاحب رحم می‌دهند و بچه را می‌برند. در حالی که توجه ندارند صاحب رحم، چنان ارزش افزوده‌ای در بچه ایجاد کرده است که با میلیاردها میلیارد پول هم قابل حصول نبود و سهم صاحب رحم، بیش از این حرف‌ها است و باید مانند یک مادر با او رفتار شود. کارگران نیز پدران محصولات کارخانه‌ها هستند و بیش از این حقوق‌های حداقلی سهم دارند.

نظرات (۲)

  • سید محسن موسوی
  • درود بر شما--اصولا در دیدگاه مغرب زمین انسان را محدود به حدود تفکر خود کرده اند .شاید توانسته باشند با حذف بسیاری از آیتم های انسانیت و ساده کردن آدم تعاریف متفاوتی ارائه کرده باشند .اما ما میدانیم و در ایران بیشتر مردم هم آگاه هستند که بشر موجودی فوق العاده پیچیده و مرکب و چند سویه هست.یک انسان را حتی نمی توان با تمام تعاریف جهان تعریف و محدود کنیم.کارگری که طبق قراردادی با کارفرما یک محصول را تولید میکند در ازای رضایت و انجام آن کار طبق دستور کارفرما مزد دریافت میکند و طبق اراده و خواست خود هم کار میکند. حتی اسرا در زمان باستان نیز عامل اراده در انجام کار را داشته اند. البته در چند صده اخیر اندیشمندان ایران کار در خور توجهی نکرده اند ولی در صده های اولیه هجری تمام مسائل مربوط به یک انسان مفید و اخلاقی و معتقد مشروحا بیان شده.نظر شخصی من این است که سخنان متفکرین غربی بیشتر اوقات بدرد خود غربی ها هم نخورده...موفق باشید

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بنده در راه حل خیلی تابع غربی‌ها نیستم، اما سعی می‌کنم از نقاط قوت آن‌ها در توصیف مشکلات استفاده کنم.
    اگر اهل کار ساعتی اداری یا بعضی مشاغل ضعیف دیگر باشید و توصیفات مارکس از «از خود بیگانگی» و‌ظلم های سرمایه‌داری را خوانده باشید، می‌بینید چقدر قشنگ توصیف کرده و جریان مسلط در فضای سیاسی، برای حل این مشکلات پاسخی ندارد. 
    ما باید اخلاق و سیاست خودمان را بنویسیم اما باید به مدعای غربی‌ها نیز پاسخ بدهیم.

    و صد البته که دیدگاه و نگاهی که مارکس به این قضیه داره بسیار پیشرو تر از سایرینه. اساسن نگاهی که مارکس تو کتاب «سرمایه» به انسان و برساخته‌های اجتماعی داره جهانی رو به هم می‌ریزه و جهانی دیگه رو خلق می‌کنه.

    پاسخ:
    بنده از مارکس و مارکسیست‌ها از این جهت خوشم میاد که خیلی قشنگ مشکلات رو توصیف می‌کنند. اما از جهت راه حل خیلی باهاشون موافق نیستم.
    متاسفانه مارکسیسم به دلیل رویکرد الهیاتی که داشت، توی ایران خیلی نفوذ نکرد و نقطه‌های مثبتش اینجا مغفول مونده. علی ای حال باید با مارکسیسم وارد گفت و گو بشیم و اگر جایی رو قبول نداریم، با دلیل بگیم چرا قبول نداریم. نمیشه نادیده گرفت.
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.