مهربان تر از ما به ما!
امام حسین علیه السلام به خاطر اینکه ما آدم بشویم، از همه چیز گذشت، از جان و مال و خانواده و ... .
ولی بعضی از ما، به خاطر آدم شدن خودمان حاضر نیستیم از بعضی از این چیزها بگذریم!
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۰۳ ، ۱۱:۵۵
- ۳۲ نمایش
امام حسین علیه السلام به خاطر اینکه ما آدم بشویم، از همه چیز گذشت، از جان و مال و خانواده و ... .
ولی بعضی از ما، به خاطر آدم شدن خودمان حاضر نیستیم از بعضی از این چیزها بگذریم!
یکی از درسهایی که از کربلا میگیریم این است که دشمن در ضربه زدن به جریان حق هیچ خط قرمزی ندارد.
هر ضربهای که بتواند وارد میکند. چیزی که امروز در غزه میبینیم.
تاریخ یک امر جزئی است. یعنی پدیدههای تاریخی، اموری منحصر به فرد و دارای زمان و مکان خاص هستند.
وقتی میخواهیم پدیدههای تاریخی را از گذشته به حال بیاوریم و استفاده کنیم، لاجرم باید ابزار فراتاریخی داشته باشیم. این ابزار فراتاریخی، عقل است.
عقل است که به امور کلی می پردازد. عقل قانون کلی تولید میکند و ما میتوانیم با استفاده از عقل، امور جزئی را با هم مقایسه کنیم و یا آنها را تعمیم بدهیم و کلی کنیم.
وقایع تاریخی چیزی بیش از پدیدههای جزئی نیستند و استفاده از تاریخ تنها از عهده کسانی بر میاید که دارای قدرت عقل برای مقایسه و تطبیق امور جزئی باشند.
امروزه هم دو جریان جریان عقلی غالب بیش نداریم:
یا فلسفه اسلامی را داریم که ریشه در فلسفه یونان داشته و به تدریج جنبههای الحادی آن حذف شد و در عصر صفویه و توسط ملاصدرا به یک نظام فلسفی قدرتمند دینی (به معنای سازگار با دین) تبدیل شد.
یا فلسفههای الحادی غرب را داریم.
تمامی جریانهای ملیگرایانه یا قوم گرایانه امروزین ایران، یا ذیل جریان اسلامی باید اظهار وجود کنند یا ذیل جریان مدرن غربی و راه سومی ندارند.
یعنی اگرچه یک سری نمادهای محدود ملی یا قومی وجود دارد، اما چون فلسفه ندارد، نمیتواند نظام اخلاقی و حقوقی و سیاسی و ... تولید کند، لذا یا از بغض غرب میرود زیر علم اسلام یا از بغض اسلام میرود زیر علم غرب و ... .
ما اگرچه دنیای مدرن را نمی پذیریم، اما دنیای مدرن، دارای نقاط قوتی نیز هست. ما دنیای مدرن را مطالعه میکنیم تا نقاط قوت آن را بگیریم و به اندوختههای خود اضافه کنیم.
اما چرا الباقی اندیشههای مهم دنیا را مطالعه نمیکنیم؟
۱. ضعف ارتباط و ترجمه موجب شده است که بسیاری از اندیشههای موجود در جهان وارد ایران نشود. مثلا منتبع مطالعه فلسفه و عرفان چینی خیلی کمتر از منابع مطالعاتی برای شناخت فلسفه و عرفان کشورهای غربی است.
۲. بسیاری از اندیشهها مکتوب نشدند یا اگر شدند، از بین رفتند. برای مثال، از ایران باستان تقریبا هیچ اثر علمی باقی نمانده است و ما اصلا راهی برای دسترسی به دانش و تفکر مردم آن زمان نداریم. (یافتههای تاریخی ایران یا ذیل اندیشه اسلامی تفسیر میشوند یا مدرن)
۳. فضای دانش و تفکر در ایران به شدت متأثر از جریانهای قدرت است و ترجمههای علمی، متاثر از همین نزاع است. یعنی همین دنیای مدرن هم به طور کامل برای ما ترجمه نمیشود، بلکه غالبا آن قسمتهایی ترجمه میشود بتواند به اسلام و انقلاب اسلامی آسیب برساند.
یکی از وقایع مهم در سیرهی امیرالمومنین (علیهالسّلام)، جنگهای آن حضرت بود که میتوان از نقش آفرینان در جنگها، نمونههایی برای عصر حاضر استخراج کرد. نمونهی عمار، مالک، طلبه و زبیر برای همه شناخته شده است، لذا به آنها نمیپردازم. خوارج هم یک پروندهی خاص و بزرگ داره که شاید در آیندهی دور بهش پرداختم.
یکی عناصر مهم در دو جنگ صفین و نهروان، شخصیتی به نام اشعث بن قیس بود. اشعث پدرِ همسرِ پسرِ خلیفه یعنی پدر همسر امام حسن (علیهالسّلام) بود. اشعث در جنگ صفین، یاران امام علی (علیهالسّلام) را تحریک به پذیرش حکمیت میکرد و اگر او نبود، شاید خوارج تا این حد بر حکمیت پافشاری نمیکردند. در حوادث قبل از جنگ نهروان نیز، زمانی که امام علی (علیهالسّلام) خوارج را متقاعد کرده بودند تا دست از کار خود بردارند و به کوفه بازگردند، اشعث فتنهای جدید ایجاد کرد و خوارج را از دور امام پراکنده کرد، طوری هیچگاه دیگر برنگشتند و جنگ نهروان رخ داد.
اشعث زمان کیست؟
به نظرم با چیزهایی که گفتم، مشخص است که اشعث کیست، به آن تصریح نمیکنم، چون اشعثیان خیلی قبیح هستند و پسفردا مشکل حقوقی برای من ایجاد میشود.
در ماجرای سقیفه حضرت یاران اندکی داشتند، اما بعد از حدود 25 سال، یاران جدیدی پیدا کردند. بخشی از این یاران، افرادی مثل قیس بن سعد بودند. اینها بعد از ماجرای رحلت یا شهادت حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآله) به سقیفه رفتند و آن کاری را کردند که نباید میکردند، اما 25 سال بععد، قیس بن سعد که در سقیفه، جوانی خام بود، به پختگی رسید و تحت هیچ شرایطی از ولایت کوتاه نمیآمد. کار به جایی رسید که امام حسن (علیهالسّلام)، صلح با معاویه را قبول کردند، اما قیس قبول نمیکرد.
نمونهی دیگری از رویشها، ابن عباس بود که با قدرت علمی خود حقیقتا خوش درخشید. او فرزند کسی بود امام علی (علیهالسّلام) او را خار و خفیف و ذلیل خوانده بود.
از اینها که بگذریم، در لشکر امام علی (علیهالسّلام) افراد بسیاری زیادی بودند که وقتی متوجه حق و حقیقت میشدند، ناگهان مانند شهاب سنگی وارد عرصه میشدند و میدرخشیدند و با شهادت، از صحنه خارج میشدند.
قسمت بعدی که قسمت آخر باشه رو هم نو.شتم. إن شاءالله فردا ساعت هشت صبح نمایش داده میشه و این بحث تموم میشه.
کم بودن مفاهیم و نمونههای تاریخی برای تحلیل وضعیت جامعه، ما را دچار نوعی سادهانگاری میکند. این سادهانگاری، نهتنها موجب ناتوانی ما از تحلیل شرایط پیچیدهی جامعهی کنونی میشود بلکه ما را از تحلیل شرایط جامعهی صدراسلام نیز باز میدارد.
طبق تجربه، تنها دو نمونهی مثبت تاریخی (مالک و عمار) و دو نمونهی منفی تاریخی (ابن زبیر و خوارج) در بین مردم رواج دارد و درحالی نمونههای تاریخی مهمتر و بیشتری موجود است. برای پیبردن به نمونههای تاریخی بیشتر، میتوان به لحظات حساس و تاثیرگذار تاریخ صدراسلام مراجعه کرد و نسبت افراد با ولایت را سنجش کرد.
یکی از وقایع مهم تاریخ صدر اسلام، ماجرای تلخ سقیفه بود که در آن فرمان نبی اعظم (صلّیاللهعلیهوآله) زمین گذاشته شد و حق امام علی (علیهالسّلام) غصب شد و افراد مختلفی در آن نقش داشتند. اما نسبت افراد مختلف با این قضیه چه بود؟
تاریخ 10 سالهی حکومت نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآله) در مدینه و تقریبا 5 سالهی حکومت امیرالمونین (علیهالسّلام) از آن جهت اهمیت دارد که امام برحق، به عنوان حاکم، در راس جامعه قرار گرفته است. این مساله موجب میشود که معیاری عملیاتی برای سنجش حقیقتطلبی و وفاداری افراد نسبت به ولایت و دین داشته باشیم.
این آزمون ولایت مداری 15 ساله در دوران صدر اسلام، نتایج مختلفی در پی داشته است که متاسفانه، تنها تعداد معدودی از آنها به مردم معرفی شده است و مردم به جز دو نمونهی مثبتِ عمار و مالک و دو نمونهی منفیِ ابن زبیر و خوارج، تقریبا با دیگر نمونهها آشنایی ندارند. عدم آشنایی با دیگر نمونهها، موجب به وجود آمدن یک تصور کاریکاتوری از ولایت مداری در جامعهی عصر حاضر شده است. در حالی که ولایت مداری انواع و اقسام مختلفی دارد که برخی از آنها، از ولایتمداری عمار هم بالاتر است، اما اکثر مردم با آن آشنا نیستند و یا برخی از شیوههای ولایتمداری وجود دارد که تفکیک آن از ضدولایی بودن بسیار سخت است و چون نمونههای آن به مردم معرفی نشده است، نمیتوان مردم را به اثرات مثبت و منفی این دسته از افراد آگاه کرد.
إن شاءالله در قسمت بعدی، سعی میشود با زبانی ساده، برخی از این شیوههای ولایتمداری را معرفی کرد.
آیا میدانستید در عصر صفوی و قاجار، معتادان را قبل از سحر، با بانگ "چای است و تریاک"* هوشیار می کردند تا آخرین استعمال را داشته باشند!!!
آیا می دانستید معتادین، برای اینکه در طول روز، مشکلی نداشته باشند، در هنگام سحر، تریاک را به صورت شیاف استعمال می کردند تا در طول روز مشکلی نداشته باشند؟!
منبع: کتاب دین زیسته و زندگی روزانه، ابراهیم موسی پور بشلی
* یا عبارت: آب است و تریاک
کتاب "ساحت معنوی هویّت ملّی ایرانیان" نوشته دکتر موسی نجفی