چرا اندیشه مدرن را مطالعه میکنیم و بقیه را خیر؟!
ما اگرچه دنیای مدرن را نمی پذیریم، اما دنیای مدرن، دارای نقاط قوتی نیز هست. ما دنیای مدرن را مطالعه میکنیم تا نقاط قوت آن را بگیریم و به اندوختههای خود اضافه کنیم.
اما چرا الباقی اندیشههای مهم دنیا را مطالعه نمیکنیم؟
۱. ضعف ارتباط و ترجمه موجب شده است که بسیاری از اندیشههای موجود در جهان وارد ایران نشود. مثلا منتبع مطالعه فلسفه و عرفان چینی خیلی کمتر از منابع مطالعاتی برای شناخت فلسفه و عرفان کشورهای غربی است.
۲. بسیاری از اندیشهها مکتوب نشدند یا اگر شدند، از بین رفتند. برای مثال، از ایران باستان تقریبا هیچ اثر علمی باقی نمانده است و ما اصلا راهی برای دسترسی به دانش و تفکر مردم آن زمان نداریم. (یافتههای تاریخی ایران یا ذیل اندیشه اسلامی تفسیر میشوند یا مدرن)
۳. فضای دانش و تفکر در ایران به شدت متأثر از جریانهای قدرت است و ترجمههای علمی، متاثر از همین نزاع است. یعنی همین دنیای مدرن هم به طور کامل برای ما ترجمه نمیشود، بلکه غالبا آن قسمتهایی ترجمه میشود بتواند به اسلام و انقلاب اسلامی آسیب برساند.
همون اندیشه ای که پای راست و چپ در آستانه مستراح براش مهمه رو منظورته دیگه؟ چون بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان و سیاستمداران برجسته مسلمان همگی یا ایرانی بودن یا متاثر از علوم پیش از اسلام بودن و یا مشاوران قدر ایرانی کنار دستشون داشتن! وگرنه اسلام به خودی خودش کاری با علم نداره! معماری ایرانی در دوران پس از اسلام رو جعل عنوان کردن به معماری اسلامی! پزشکی هم همین طور، اکتشافات و اختراعات همین طور و الی آخر. چیزی که عارت میاد مطالعه کنی و بفهمی و بشناسی رو طبیعتا راحت تره که از بیخ منکر وجودش بشی!
حالا بماند که همون دوران درخشان هم در واقع بیشترش مصادف با دوران خلافت عباسیانه ولی شماها خیلی رندانه و زیرکانه اون یه دونه کلمه رو بیان نمیکنید و فقط میگید دوران درخشان اسلامی! همون طوری که اون سال با آمبولانس ضدشورش جابجا میکردید تا آسیب بهش برای معترضین هزینه ساز بشه و بتونید بگید اینا به ماشینای امدادی هم رحم ندارن! عادته دیگه، کاریش نمیشه کرد! هر جا به نفع حفظ نظام لاشه هر چیزی جایزه حتی گذشتن از جان امام زمان و آبروی دین!