تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مارکسیسم» ثبت شده است

 

در این چند سالی که مشغول مطالعه جامعه‌شناسی هستم، به این نتیجه راجع به جریان مارکسیستی و انتقادی رسیدم:

 

۱. نقد‌هاشون به شدت دقیق و عمیق است.

 

۲. راه کارهاشون چندان دقیق و مناسب نیست.

 

 

یعنی از جهت سلبی خیلی قابل استفاده هستند.

 

از جهت ایجابی چندان قابل استفاده نیستند.

 

 

 

مثال امروزش تحلیل‌های علیزاده است. ببینید کسی با این دقت و قوت نقد کرده یا نه؟

  • Oceanus

 

حتما برای شما هم عجیب است که شخصی مثل پزشکیان، حدود ۲۰ درصد در نظرسنجی‌ها رای دارد؟!

چطور می‌شود که بخشی از مردم با سابقه وحشتناک دوران خاتمی و روحانی، باز هم از پزشکیان حمایت کنند.

 

بخشی از ماجرا عادی است، یعنی ما در کشور اقلیتی سرمایه‌دار داریم که سودش در فلاکت و بدبختی مردم است. اما چرا بخشی از مردم عادی دنبال پزشکیان راه افتاده‌اند. 

به نظرم ما ابعاد اقتصادی جامعه را در تحلیل‌هایمان نادیده گرفته‌ایم. برای این کار می‌توانیم از مارکسیست‌ها کمک بگیریم. لوکاچ، گرامشی و باومن در این زمینه افکار قابل استفاده‌ای دارند:

جورج لوکاچ آگاهی طبقاتی را لازمه کارزار ایدیولوژیک می‌داند. یعنی تا موقعی که طبقات فرودست به منافع اقتصادی خود آگاهی نداشته باشند، فریب ایدئولوژی‌های سرمایه داران را می‌خورند.

 

اما ایدئولوژی طبقه سرمایه‌دار چیست؟ یعنی نمی‌شود که طبقات فرودست، ایدیولوژی مشابهی با سرمایه‌داران پیدا کنند؟

زیگموند باومن می‌گوید که منافع طبقه سرمایه‌دار، در این است که مردم هیچ نقطه ثبات و قابل اتکایی نداشته باشند تا به ظلم و ستمی طبقه سرمایه‌دار تن بدهند. در سبک زندگی مدرن، خانواده از هم پاشیده است و زنان تنها، نیروی کار جنسی ارزان قیمت و یا نهایتا نیروهای کار ارزان قیمتی برای سرمایه‌داران هستند. مردان مجرد نیز خیلی راحت تر از مردان متاهل، به شرایط کاری سخت تن می‌دهند. تمام سرمایه افراد خرج سبک زندگی مصرفی می‌شود.

 

اما چه باید کرد؟ آنتونیو گرامشی می‌گوید که نخبگان باید مردم را آگاه کنند. 

 

اگر مردم آگاه شوند که شعارهایی نظیر آزادی، رفع فیلترینگ، مذاکره و ... برای استثمار آن‌ها است. خود به خود جریان غربگرا را رها می‌کنند.

 

 

تنها کسی که این عمق راهبردی را درک کرده است، جلیلی بوده است. این‌ها امور سطحی نیستند. وقتی نامزدهای دیگر عمق راهبردی شعارهایشان را متوجه نمی‌شوند و در چارچوب ایدیولوژیک دشمن قرار می‌گیرند، قافیه را می‌بازند. 

 

چرا چون هرکسی که در این ایدئولوژی طبقاتی قرار دارد، به نمونه ناب این ایدیولوژی رای می‌دهد، نه نسخه‌های تقلبی. شعارهایی مثل مذاکره و آزادی و ...، برای امثال روحانی و پزشکیان رای ساز است، نه کسانی که خود را در جبهه انقلاب می‌دانند.

 

#طبقه

#مارکسیسم

#آگاهی_طبقاتی

  • Oceanus

 

آیا همه طرفداران نامزدها مثل شما فکر می‌کنند و با معیار انقلاب از نامزدهای جبهه‌ی به اصطلاح انقلاب حمایت می‌کنند؟!

 

یا نه، عوامل دیگری هم دخیل است ؟!

 

به نظرم کمی از ادبیات جامعه‌شناسی کمک بگیریم بد نیست.

 

یکی از مفاهیمی که خیلی می‌تونه کمک بکنه، مفهوم طبقه مارکس است. در جامعه‌ای که شکاف طبقاتی وجود دارد. طبق آمارهای مختلف، حدود ۳۰ الی ۶۰ درصد مردم زیر خط فقر هستند. ۷۰ درصد مردم در همین داخل کشور هم نمی‌توانند بروند مسافرت، آیا می‌توانیم پایین و بالای جامعه را کنار هم ذیل جبهه انقلاب نگه داریم؟!

 

خانواده آقای قالیباف رفتند ترکیه خرید. پسرش هم درخواست اقامت از کانادا داشت.

بعد طرفداران آقای قالیباف می‌فرمایند که مگه چی شده؟ اینا هم مثل بقیه! نهایتا یک خطای جزئی بوده.

راست هم می‌گویند، حداقل در ظاهر امر که ما می‌بینیم هیچ خلاف شرع و قانونی نبوده است. اما این‌ها نمی‌فهمند که قبح این حرف برای مردم فقیر، از قبح زنای با محارم تو مسجد هم ممکنه بیشتر باشه.

 

خیلی از طرفداران جلیلی هم به خاطر همین سادگی و پراید سوار شدنش می‌خوان بهش رای بدن.

 

حالا ممکنه بفرمایید که مارکس قدیمی شده، اما باید توجه داشته باشید که مفهوم طبقه قدیمی نشده و با معیارهای جدید به روز رسانی شده است.

 

علی ای حال، این شکاف و اختلاف اقتصادی، بی تاثیر نیست و باید در نظر داشته باشیم که خیلی از مردم مثل ما با ملاک‌های انقلابی رای نمی‌دهند که براساس این ملاک‌ها بخواهیم اتحاد ایجاد کنیم.

 

آرای طبقاتی از طبقه خودشون خارج نمیشن. یا تو همون طبقه جابجا میشن یا رای باطله میشن یا کلا از دور انتخابات خارج میشن.

 

 

#مارکس

#طبقه

  • Oceanus

یکی از کلید واژه‌های مشهور در علوم اجتماعی، «از خود بیگانگی» است. ظاهرا هرکسی هم به یک معنا به کار برده است اما می‌شود یک ریشه‌ی واحد برای همه در نظر گرفت. تقریبا همه‌ی اندیشمندان نوعی محدودیت و سلب آزادی را در اصطلاح از خود بیگانگی به کار برده‌اند.

شخصی مثل ژان ژاک روسو وقتی از «از خود بیگانگی» صحبت می‌کند، آن را ثمره اخلاق می‌داند و می‌گوید چون اخلاق باید محدودیت ما می‌شود، ما نسبت به استعدادها و توانایی‌های خودمان بیگانه می‌شویم. 

زیمل، از خود بیگانگی را محصول تقسیم کار می‌داند. یعنی انسان‌ها با تقسیم کار، چیزهایی را خلق می‌کنند که هیچکدام به تمامیت آن اشیاء علم ندارند و این اشیاء، آزادی انسان‌ها را نیز به طور ناخواسته، محدود می‌کنند. (با یک مثال خیلی ساده بخوام توضیح بدم، میشه مجلس شورای اسلامی. مردم مختلف با اهداف مختلف میان و به صورت تک تک، نمایندگان مجلس رو انتخاب می‌کنند، اما وقتی این نماینده دور هم میشینن، تبدیل به چیز دیگری می‌شوند که شاید هیچکدام از مردم، آن را اراده نکرده‌اند.)

دیدگاه وبر هم شبیه زیمل است. وبر میگه ما اومدیم بروکراسی اداری راه انداختیم که کارها آسان بشود، ولی خودمون توی این بروکراسی اداری که مثل قفس آهنین می‌ماند، اسیر شدیم.

داستان مارکس متفاوت است. مارکس بعضی اوقات مانند روسو صحبت می‌کند و بعضی از اوقات مثل زیمل. مثلا اونجایی که مارکس داره از «از خود بیگانگی نسبت به محصول» صحبت می‌کند، حرفاش شبیه زیمل میشه. مثلا میگه هرکارگر فقط بخشی از محصول را می‌سازد و نسبت به محصول نهایی شناخت کافی ندارد. اما وقتی از «از خود بیگانگی نسبت به خود» صحبت می‌کنه، حرفاش شبیه روسو میشه. البته تقصیر رو مثل روسو گردن اخلاق نمی‌اندازد، بلکه می‌گوید این نظام سرمایه‌داری است که انسان‌ها را مثل حیوان به کار گرفته است و مانع بروز استعدادهای انسانی‌ها شده. در نظام سرمایه‌داری، انسان باید مثل حیوان فقط کار کند و تولید مثل کند. البته مارکس یه معنای نسبتا متفاوت سومی هم دارد. مارکس میگه وقتی کارگر یک محصول رو تولید می‌کنه، در اون محصول سهم داره، بالاخره کارگر یک ارزش افزوده‌ای در محصول ایجاد کرده است. اما در نظام سرمایه‌داری، محصول به سرمایه‌دار تعلق می‌گیرد و کارگر هیچ سهمی در ارزش افزوده‌ای که خلق کرده است ندارد. مثال ساده‌ و ملموسش میشه رحم اجاره. یک زن رو تصور کنید که پول گرفته و رحمش رو اجازه داده و در ایام بارداری، خرج خورد و خوراک و دیگر امور ضروری او را به او پرداخت می‌کنند. بعد از اینکه بچه متولد می‌شود، پول کمی به صاحب رحم می‌دهند و بچه را می‌برند. در حالی که توجه ندارند صاحب رحم، چنان ارزش افزوده‌ای در بچه ایجاد کرده است که با میلیاردها میلیارد پول هم قابل حصول نبود و سهم صاحب رحم، بیش از این حرف‌ها است و باید مانند یک مادر با او رفتار شود. کارگران نیز پدران محصولات کارخانه‌ها هستند و بیش از این حقوق‌های حداقلی سهم دارند.

  • Oceanus

راضیان وضع موجود

۰۸
فروردين

یکی از نقدهای اساسی به بسیاری از جامعه‌شناسان، نادیده گرفتن افراد و اقشار ذی نفع در وضع نامطلوب جامعه است. یعنی خیلی ساده انگارانه است که فکر کنیم صرفا با دستور و برنامه و بدون درگیری با صاحبان قدرت و ثروت، می‌توان جامعه را اصلاح کرد.

در جامعه ما افراد و اقشاری وجود دارند که به دنبال سلطه‌ی تام و‌ تمام بر مردم هستند. یک نمونه از این سلطه، حقوق پایین و وضعیت نامناسب کارگران است. نمونه دیگر، بالا کشیدن سرمایه‌ی مردم در بورس است. نمونه‌ی دیگر ترویج بی‌حجابی و بی‌عفتی جهت تکثیر نیروی کار ارزان یعنی زنان و کاهش انتظارات کارگران از طریق فروپاشی خانواده است. و قس علی هذا.

  • Oceanus