یادداشت‌های شخصی بنده

یادداشت‌های شخصی بنده

یک طلبه
که دانشگاه هم رفته
اهل مطالعات علوم اجتماعی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما
**********
«توضیحات در بخش "درباره‌ی بنده"»

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ صدر اسلام» ثبت شده است

قال المسعودی: «.. و کان رسول اللّه «صلى اللّه علیه و آله» بعد أن قتل جعفر بن أبی طالب الطیار بمؤتة من أرض الشام، لا یبعث بعلی فی وجه من الوجوه إلا و یقول: رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ‏[1]»[2].

بعد از شهادت جناب جعفر بن ابی طالب در جنگ موته، رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله)، امام علی (علیه‌السّلام) را به جایی نمی‌فرستادند، مگر این که این آیه از قرآن را می‌خواندند: «پروردگارا! من را تنها مگذار و تو بهترین وارثانی!»

و نقول:

إن هذه الکلمة تعنی: أن جمیع من کان حول رسول اللّه «صلى اللّه علیه و آله»، ممن تدّعى لهم المقامات و الکرامات، لا یفید، و لا یؤثر فی رفع الوحدة عن رسول اللّه «صلى اللّه علیه و آله»، و لیس فیهم من یصلح أن یکون استمرارا له «صلى اللّه علیه و آله».

و علی وحده هو الذی یصلح لوراثته «صلى اللّه علیه و آله»، لأنه هو الذی یحمل میزاته و صفاته، و سائر مکنوناته، و یعکس صورته الحقیقیة، و یذکر الناس به، بکل ما لهذه الکلمة من معنى .. تماما کما کان یحیى یمثل زکریا فی حقیقته و فی إنسانیته، و هو استمرار له فی کل وجوده.[3]

معنای این مطلب این است که همه‌ی آن‌هایی که اطراف رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) بودند و ادعای مقام و کرامات برای آن‌ها می‌شد، حضورشان تنهایی آن حضرت را بر طرف نمی‌کرد و تنها کسی که شایستگی جانشینی ایشان را داشت، امیرالمونین علی (علیه‌السّلام) بودند. آیه‌ای هم که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) می‌خوانند، همان آیه‌ای است که به دعای حضرت زکریا (علیه‌السّلام)، برای صاحب فرزند و وارث‌دار شدن دلالت دارد.

 

[1] ( 1) الآیة 89 من سورة الأنبیاء.

[2] ( 2) مروج الذهب ج 2 ص 434.

الصحیح من سیره امام علی (علیه‌السّلام)، ج5، ص 190

[3] الصحیح من سیره امام علی (علیه‌السّلام)، ج5، ص 190-191

  • Oceanus

 

ابوبکر و عمر، با اینکه همکاری وثیقی با یکدیگر داشتند، اما سیره‌ی عملی متفاوتی داشتند، طوری که این سیره، به یک قاعده‌ی تاریخی تبدیل شده است. ابوبکر به صلح و آرامش میل داشت و عمر به جنگ! [1]

 

 

[1] الصحیح من سیره امام علی (علیه‌السّلام)، ج5، ص 209

  • Oceanus

در یک نقل تاریخی به نقل از عمر بن خطاب آمده است: (ترجمه روان و آزاد)

عمر بن خطاب: «ما در روز اُحُد با نبی اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) بیعت کردیم که فرار نکنیم و اگر کسی فرار کند، گمراه است و اگر کسی کشته شود، شهید»

(خلاصه ماجرا از خودم: اما به غیر از امیرالمونین (علیه‌السّلام) همگی فرار کردند، در این حین، امیرالمونین (علیه‌السّلام) به عمر و دیگر کسانی که فرار می‌کردند رو می‌کنند)

عمر بن خطاب « علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) گفت: کجا می‌روید؟ به سمت آتش جهنم فرار می‌کنید! ... بیعت کردید سپس بیعت خود را شکستید، به خدا قسم شما نسبت به کفاری که می‌کُشَم به قتل اولی‌ترید!»

منبع:

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏20، ص: 53

تفسیر القمی، ج‏1، ص: 115

البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 682

 

وقتی این ماجرا را خواندم، با خودم گفتم این انقلابی‌نماها که در صفوف انقلابیون نفوذ کرده‌اند و در مواقع سختی از پذیرش هزینه‌ی انقلابیگری فرار می‌کنند، اولی به مقابله و مواجه هستند.

  • Oceanus

بخشی از نامه‌ی امام على (علیه‌السّلام) به فرماندهان سپاه‏

بسم اللّه الرحمن الرحیم از بنده خدا على، امیر مؤمنان:

... حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگى، رازى را از شما پنهان ندارم و جز در حکم شرعى، کارى بى مشورت شما نگذرانم و پرداخت حقوقى را که شایسته شماست به عهده تأخیر نیفکنم...

 

پیکار صفین، ص 150

  • Oceanus

کنا عند أبی جعفر «علیه السلام»، فذکرنا ما أحدث الناس بعد نبیهم‏ «صلى اللّه علیه و آله»، و استذلالهم أمیر المؤمنین «علیه السلام»، فقال رجل من القوم: أصلحک اللّه، فأین کان عز بنی هاشم و ما کانوا فیه من العدد؟!

فقال أبو جعفر «علیه السلام»: و من کان بقی من بنی هاشم؟ إنما کان جعفر و حمزة فمضیا، و بقی معه رجلان ضعیفان ذلیلان، حدیثا عهد بالإسلام: عباس، و عقیل. و کانا من الطلقاء.

أما و اللّه، لو أن حمزة و جعفرا کانا بحضرتهما، ما وصلا إلى ما وصلا إلیه، و لو کانا شاهدیهما لأتلفا نفسیهما»

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 189 , 190

ترجمه روان و آزاد:

راوی می‌گوید نزد امام محمدباقر (علیه‌السبلام) نشسته بودیم و از وقایعی که بعد از نبی اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رخ داد و اینکه امیرالمونین (علیه‌السّلام) را رها کردند بحث کردیم. یکی از افراد خطاب به امام گفت: خدا خیرت بده، عزت و اقتدار بنی‌هاشم کجا بود که اینطوری شد؟

امام محمد باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: «از بنی هاشم چه کسی مانده بود؟ آن‌هایی که اقتدار داشتند، حمزه و جعفر بودند که شهید شدند، دو تا از بنی هاشم همراه امیرالمونین (علیه‌السّلام) باقی ماندند که که ضعیف و ذلیل بودند یعنی عباس و عقیل، که این دو نفر تازه مسلمان شده بودند و از آزادشدگان در روز فتح مکه بودند.

اگر حمزه و جعفر حضور داشتند، آن دو نفر یعنی ابوبکر و عمر، به خواسته‌ی خود نمی‌رسیدند، و اگر شاهد آن ماجرا بودند، ابوبکر و عمر را از بین می‌بردند.»

 

 

 

  • Oceanus

چند وقتی هستش که با آثار علامه سید جعفر مرتضی عاملی آشنا شدم. وقتی کتاب‌های ایشون رو می‌خونم، دائم در دلم برای ایشان دعا می‌کنم. کتاب "امام علی (علیه‌السّلام) و خوارج ایشون غوغا است. یک دایره‌المعارف کوچک و کامل از خوارج است. الآن هم مشغول کتاب "الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)" هستم. گاهی اوقات تحلیل‌هایی می‌کنند که عمق نگاه و درک سیاسی ایشون رو نشون میده. یکی از این تحلیل‌ها رو میارم:

 

ایشون در جلد یک از کتاب "الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)"، ص 102،به تفاوت رفتاری پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام علی (علیه‌السّلام) اشاره می‌کنند و می‌گویند پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کسی را نمی‌کشت ولی امام علی (علیه‌السّلام) می‌کشت. علت این کار را این می‌دانند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رهبر و محور امت بودند و اگر کسی را می‌کشتند، باعث ایجاد نفرت و کینه نسبت به ایشان می‌شد، لذا برای جلوگیری از این کار، امام علی (علیه‌السّلام) کارهای خشن مانند قتل را انجام می‌دادند و اینگونه نفرت‌ها و کینه‌ها متوجه امام علی (علیه‌السّلام) می‌شد نه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله).

 

 

اما در جامعه‌ی ما متاسفانه خیلی از مسئولین، نه‌تنها هزینه‌ی کارهای هزینه ساز را به جای رهبری به دوش نمی‌گیرند، بلکه هزینه‌ی کارهای خود را نیز به دوش رهبری می‌اندازند. یک نمونه‌ی آن بحث صحبت‌ها آقای فتاح در تلویزیون بود، که پای سپاه و مدرسه‌ی حدادعادل اومد وسط و اون حضرات گند زدن. لذا وقتی آقای فتاح دید که هزینه‌ی کار غلط سپاه و حدادعادل داره میافته گردن رهبری، اومد گفت اشتباهات من ناقص بوده و من اشتباه کردم!

در این ماجرا، فتاح هزینه را به خود جلب کرد، حدادعادل و سپاه، هزینه را گردن رهبری انداختند.

  • Oceanus

یکی از وقایع مهم در سیره‌ی امیرالمومنین (علیه‌السّلام)، جنگ‌های آن حضرت بود که می‌توان از نقش آفرینان در جنگ‌ها، نمونه‌هایی برای عصر حاضر استخراج کرد. نمونه‌ی عمار، مالک، طلبه و زبیر برای همه شناخته شده است، لذا به آن‌ها نمی‌پردازم. خوارج هم یک پرونده‌ی خاص و بزرگ داره که شاید در آینده‌ی دور بهش پرداختم.

یکی عناصر مهم در دو جنگ صفین و نهروان، شخصیتی به نام اشعث بن قیس بود. اشعث پدرِ همسرِ پسرِ خلیفه یعنی پدر همسر امام حسن (علیه‌السّلام) بود. اشعث در جنگ صفین، یاران امام علی (علیه‌السّلام) را تحریک به پذیرش حکمیت می‌کرد و اگر او نبود، شاید خوارج تا این حد بر حکمیت پافشاری نمی‌کردند. در حوادث قبل از جنگ نهروان نیز، زمانی که امام علی (علیه‌السّلام) خوارج را متقاعد کرده بودند تا دست از کار خود بردارند و به کوفه بازگردند، اشعث فتنه‌ای جدید ایجاد کرد و خوارج را از دور امام پراکنده کرد، طوری هیچگاه دیگر برنگشتند و جنگ نهروان رخ داد.

 اشعث زمان کیست؟

به نظرم با چیزهایی که گفتم، مشخص است که اشعث کیست، به آن تصریح نمی‌کنم، چون اشعثیان خیلی قبیح هستند و پس‌فردا مشکل حقوقی برای من ایجاد می‌شود.

رویش‌ها:

در ماجرای سقیفه حضرت یاران اندکی داشتند، اما بعد از حدود 25 سال، یاران جدیدی پیدا کردند. بخشی از این یاران، افرادی مثل قیس بن سعد بودند. این‌ها بعد از ماجرای رحلت یا شهادت حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به سقیفه رفتند و آن کاری را کردند که نباید میکردند، اما 25 سال بععد، قیس بن سعد که در سقیفه، جوانی خام بود، به پختگی رسید و تحت هیچ شرایطی از ولایت کوتاه نمی‌آمد. کار به جایی رسید که امام حسن (علیه‌السّلام)، صلح با معاویه را قبول کردند، اما قیس قبول نمی‌کرد.

نمونه‌ی دیگری از رویش‌ها، ابن عباس بود که با قدرت علمی خود حقیقتا خوش درخشید. او فرزند کسی بود امام علی (علیه‌السّلام) او را خار و خفیف و ذلیل خوانده بود.

انسان‌های در حاشیه:

از این‌ها که بگذریم، در لشکر امام علی (علیه‌السّلام) افراد بسیاری زیادی بودند که وقتی متوجه حق و حقیقت می‌شدند، ناگهان مانند شهاب سنگی وارد عرصه می‌شدند و می‌درخشیدند و با شهادت، از صحنه خارج می‌شدند.

 

 

 

قسمت بعدی که قسمت آخر باشه رو هم نو.شتم. إن شاءالله فردا ساعت هشت صبح نمایش داده میشه و این بحث تموم میشه.

  • Oceanus

کم بودن مفاهیم و نمونه‌های تاریخی برای تحلیل وضعیت جامعه، ما را دچار نوعی ساده‌انگاری می‌کند. این ساده‌انگاری، نه‌تنها موجب ناتوانی ما از تحلیل شرایط پیچیده‌ی جامعه‌ی کنونی می‌شود بلکه ما را از تحلیل شرایط جامعه‌ی صدراسلام نیز باز می‌‌دارد.

طبق تجربه، تنها دو نمونه‌ی مثبت تاریخی (مالک و عمار) و دو نمونه‌ی منفی تاریخی (ابن زبیر و خوارج) در بین مردم رواج دارد و درحالی نمونه‌های تاریخی مهم‌تر  و بیشتری موجود است. برای پی‌بردن به نمونه‌های تاریخی بیشتر، می‌توان به لحظات حساس و تاثیرگذار  تاریخ صدراسلام مراجعه کرد و نسبت افراد با ولایت را سنجش کرد.

 

  • ماجرای سقیفه:

یکی از وقایع مهم تاریخ صدر اسلام، ماجرای تلخ سقیفه بود که در آن فرمان نبی اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) زمین گذاشته شد و حق امام علی (علیه‌السّلام) غصب شد و افراد مختلفی در آن نقش داشتند. اما نسبت افراد مختلف با این قضیه چه بود؟

  • دسته‌ی اول ابوبکر و عمر بودند که رسما مشروعیت الهی حاکم را قبول نداشتند که البته در دشمنی این دسته با اهل بیت (علیهم‌السّلام) شکی نیست. نمونه‌های عصر حاضر از این افراد، اصلاح‌طلبانی مثل تاجزاده هستند که اصل ولایت فقیه را قبول ندارند و آشکارا به آن تصریح می‌کنند.
  • دسته‌ی دوم انصار بودند که زمینه‌ساز اصلی سقیفه نیز همین‌ها بودند. در دوستی انصار با اهل بیت (علیهم‌السّلام) هم شکی نیست، اما در برخی از برهه‌های تاریخ، حرکاتی ضد اهل بیت (علیهم‌السّلام) انجام دادند. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، برخی از برادران سپاهی یا منصوب به بیت رهبری هستند که که گاهی اوقات، کاملا همسو با دشمن عمل می‌کنند.
  • دسته‌ی سوم، برخی از بنی هاشم، مانند عباس و عقیل بودند که در کلام ائمّه (علیهم‌السّلام) به عنوان افرادی خار و خفیف و ذلیل و حقیر معرفی شده‌اند که توانایی دفاع از ولایت را ندارند. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، اکثر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند که در جلسات شورا، در مقابل حسن روحانی، موش می‌شوند و عرضه‌ی دفاع از ولایت را ندارند.
  • دسته‌‌ی چهارم، افراد توانمند و حاضر در صحنه‌ای هستند که متاسفانه تعدادشان کم بود. افرادی مانند مقداد، سلمان و ابوذر، چنین افرادی بودند. که امام علی (علیه‌السّلام) فرمودند اگر چهل نفر همراشان بود، قیام می‌کردند، احتمالا منظورشان این افراد بود. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، امثال حسن رحیم‌پور ازغدی هستند که مانند ابوذر در هر  شرایطی از ولایت دفاع می‌کنند و هزینه هم می‌دهند، مثلا آقای رحیم‌پور را از شورای عالی انقلاب فرهنگی بیرون می‌اندازند یا تیریبون نماز جمعه را از او می‌گیرند.
  • دسته‌ی پنجم، افراد بسیاری توانمندی هستند که متاسفانه در ماجرا حضور نداشتند. افرادی مانند جعفر بن ابی طالب و حمزه سیدالشهدا، که طبق روایت امام محمد باقر (علیه‌السّلام)، اگر این دو نفر حضور داشتند، اجازه نمی‌دادند حق امام علی (علیه‌السّلام) غصب شود. نمونه‌ی عصر حاضر از نمونه‌ها، احتمالا افرادی مانند شهید بهشتی و آیت الله مصباح بوده‌اند که خیلی از اوقات، یک تنه کار را پیش‌برده‌اند و از ولایت دفاع کرده‌اند.

 

  • پ.ن1:  بنده به شدت از لقب عمار برای آیت الله مصباح بدم میاد. به نظرم ایشون نقش جعفرِ بن ابی‌طالب را در انقلاب داشتند. البته با این تفاوت که ایشان را شهید نکردند.
  • پ.ن2: به نظر شما، عمار در ماجرای سقیفه، در کجای قضیه ایستاده بود؟
  • پ.ن3: می‌خواستم در این قسمت بحث را تمام کنم، اما نشد. إن شاءالله پاسخ به سوال بالا و ادامه‌ی قضیه، در مطلب بعدی. سعی می‌کنم در قسمت بعدی این موضوع را جمع کنم و به بحث انتخابات برگردم.
  • Oceanus

تاریخ 10 ساله‌ی حکومت نبی اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در مدینه و تقریبا 5 ساله‌ی حکومت امیرالمونین (علیه‌السّلام) از آن جهت اهمیت دارد که امام برحق، به عنوان حاکم، در راس جامعه قرار گرفته است. این مساله موجب می‌شود که معیاری عملیاتی برای سنجش حقیقت‌طلبی و وفاداری افراد نسبت به ولایت و دین داشته باشیم.

این آزمون ولایت مداری 15 ساله در دوران صدر اسلام، نتایج مختلفی در پی داشته است که متاسفانه، تنها تعداد معدودی از آن‌ها به مردم معرفی شده است و مردم به جز دو نمونه‌ی مثبتِ عمار و مالک و دو نمونه‌ی منفیِ ابن زبیر و خوارج، تقریبا با دیگر نمونه‌ها آشنایی ندارند. عدم آشنایی با دیگر نمونه‌ها، موجب به وجود آمدن یک تصور کاریکاتوری از ولایت مداری در جامعه‌ی عصر حاضر شده است. در حالی که ولایت مداری انواع و اقسام مختلفی دارد که برخی از آن‌ها، از ولایت‌مداری عمار هم بالاتر است، اما اکثر مردم با آن آشنا نیستند و یا برخی از شیوه‌های ولایت‌مداری وجود دارد که تفکیک آن از ضدولایی بودن بسیار سخت است و چون نمونه‌های آن به مردم معرفی نشده است، نمی‌توان مردم را به اثرات مثبت و منفی این دسته از افراد آگاه کرد.

إن شاءالله در قسمت بعدی، سعی می‌شود با زبانی ساده، برخی از این شیوه‌های ولایت‌مداری را معرفی کرد.

  • Oceanus