تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

کم بودن مفاهیم و نمونه‌های تاریخی برای تحلیل وضعیت جامعه، ما را دچار نوعی ساده‌انگاری می‌کند. این ساده‌انگاری، نه‌تنها موجب ناتوانی ما از تحلیل شرایط پیچیده‌ی جامعه‌ی کنونی می‌شود بلکه ما را از تحلیل شرایط جامعه‌ی صدراسلام نیز باز می‌‌دارد.

طبق تجربه، تنها دو نمونه‌ی مثبت تاریخی (مالک و عمار) و دو نمونه‌ی منفی تاریخی (ابن زبیر و خوارج) در بین مردم رواج دارد و درحالی نمونه‌های تاریخی مهم‌تر  و بیشتری موجود است. برای پی‌بردن به نمونه‌های تاریخی بیشتر، می‌توان به لحظات حساس و تاثیرگذار  تاریخ صدراسلام مراجعه کرد و نسبت افراد با ولایت را سنجش کرد.

 

  • ماجرای سقیفه:

یکی از وقایع مهم تاریخ صدر اسلام، ماجرای تلخ سقیفه بود که در آن فرمان نبی اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) زمین گذاشته شد و حق امام علی (علیه‌السّلام) غصب شد و افراد مختلفی در آن نقش داشتند. اما نسبت افراد مختلف با این قضیه چه بود؟

  • دسته‌ی اول ابوبکر و عمر بودند که رسما مشروعیت الهی حاکم را قبول نداشتند که البته در دشمنی این دسته با اهل بیت (علیهم‌السّلام) شکی نیست. نمونه‌های عصر حاضر از این افراد، اصلاح‌طلبانی مثل تاجزاده هستند که اصل ولایت فقیه را قبول ندارند و آشکارا به آن تصریح می‌کنند.
  • دسته‌ی دوم انصار بودند که زمینه‌ساز اصلی سقیفه نیز همین‌ها بودند. در دوستی انصار با اهل بیت (علیهم‌السّلام) هم شکی نیست، اما در برخی از برهه‌های تاریخ، حرکاتی ضد اهل بیت (علیهم‌السّلام) انجام دادند. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، برخی از برادران سپاهی یا منصوب به بیت رهبری هستند که که گاهی اوقات، کاملا همسو با دشمن عمل می‌کنند.
  • دسته‌ی سوم، برخی از بنی هاشم، مانند عباس و عقیل بودند که در کلام ائمّه (علیهم‌السّلام) به عنوان افرادی خار و خفیف و ذلیل و حقیر معرفی شده‌اند که توانایی دفاع از ولایت را ندارند. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، اکثر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند که در جلسات شورا، در مقابل حسن روحانی، موش می‌شوند و عرضه‌ی دفاع از ولایت را ندارند.
  • دسته‌‌ی چهارم، افراد توانمند و حاضر در صحنه‌ای هستند که متاسفانه تعدادشان کم بود. افرادی مانند مقداد، سلمان و ابوذر، چنین افرادی بودند. که امام علی (علیه‌السّلام) فرمودند اگر چهل نفر همراشان بود، قیام می‌کردند، احتمالا منظورشان این افراد بود. نمونه‌ی عصر حاضر از این افراد، امثال حسن رحیم‌پور ازغدی هستند که مانند ابوذر در هر  شرایطی از ولایت دفاع می‌کنند و هزینه هم می‌دهند، مثلا آقای رحیم‌پور را از شورای عالی انقلاب فرهنگی بیرون می‌اندازند یا تیریبون نماز جمعه را از او می‌گیرند.
  • دسته‌ی پنجم، افراد بسیاری توانمندی هستند که متاسفانه در ماجرا حضور نداشتند. افرادی مانند جعفر بن ابی طالب و حمزه سیدالشهدا، که طبق روایت امام محمد باقر (علیه‌السّلام)، اگر این دو نفر حضور داشتند، اجازه نمی‌دادند حق امام علی (علیه‌السّلام) غصب شود. نمونه‌ی عصر حاضر از نمونه‌ها، احتمالا افرادی مانند شهید بهشتی و آیت الله مصباح بوده‌اند که خیلی از اوقات، یک تنه کار را پیش‌برده‌اند و از ولایت دفاع کرده‌اند.

 

  • پ.ن1:  بنده به شدت از لقب عمار برای آیت الله مصباح بدم میاد. به نظرم ایشون نقش جعفرِ بن ابی‌طالب را در انقلاب داشتند. البته با این تفاوت که ایشان را شهید نکردند.
  • پ.ن2: به نظر شما، عمار در ماجرای سقیفه، در کجای قضیه ایستاده بود؟
  • پ.ن3: می‌خواستم در این قسمت بحث را تمام کنم، اما نشد. إن شاءالله پاسخ به سوال بالا و ادامه‌ی قضیه، در مطلب بعدی. سعی می‌کنم در قسمت بعدی این موضوع را جمع کنم و به بحث انتخابات برگردم.

نظرات (۳)

  • این جانب
  • آقا ما نظر نمیذاریم معنیش این نیست که نمیخونیم و یاد نمیگیریما 

     

    بحث عمیقه ترجیح میدیم گوش بدیم و البته اگه بتونیم فکر!

    پاسخ:
    بزرگوارید، شکسته نفسی می‌فرمایید.

    همینکه ارزش قائل می‌شوید و مطالعه می‌کنید برای بنده بسیار ارزشمند است.


    بنده هم تقریبا تمام مطالب شما رو که اخیرا نوشتید مطالعه کردم و با اونایی که ارتباط گرفتم، نظر هم نوشتم.

    اینکه تعریف ولایت فقیه از نظر امام و آیت الله مصباح متفاوت از همه رو قبول دارید؟ به نظرتون این تفاوت میتونه خطرناک قلمداد بشه؟

    پاسخ:
    سلام علیکم
    با حضرت امام یادم نمیاد تفاوت داشته باشد، به نظرم می‌گفتند با حضرت آقا تفاوت دارد. اون هم تعریفش نه، بلکه شرایط مشروعیت.

    بعدش اینکه این تفاوت‌ها چندان تاثیر در عالم واقع ندارند.
    من حتی کتاب آقای رفسنجانی رو هم خوندم، این‌ها در عالم واقع چندان تاثیرگذار نیست.

    اگر مطلب خاصی مد نظر شما هست، بفرمایید، بنده هم تامل می‌کنم، اگر چیزی به ذهنم رسید عرض می‌کنم.

    تاجایی که متوجه شدم 

    تفاوت بین مصباح ک امام اتفاقا بیشتره 

     

    خب همون مشروعیت مگه کم حرفیه؟

     

    و تفاوتش اونجا نمود پیدا میکنه که نظام در نظر یکی با مشارکت حداقلی مشروعیت خودش رو از دست میده 

    حالا صرفا مشارکت رو نگیم، کلا مقاومتی دربرابر گزینه رفراندوم نباید باشه و اگه مردم نخواستن ولایت فقیه رو، ولی فقیه دیگه مشروعیتی برای جایگاهش نخواهد داشت. 

    در دیدگاه امامین انقلاب مشارکت زیر ۴۰ ننگه برای یه حکومت. و این حرفیه که اگه امام بودن سفت و سخت‌تر و تندتر بیانش می‌کردن 

    در دیدگاه آیت الله مصباح (یا حداقل پیروان ایشون) بهتره که مشارکت کمتر باشه تا کاندید اصلح در بیاد

    پاسخ:
    این تفاوت ها بیشتر در رسانه‌ها است.
    شما باید به منابع اصلی ارجاع بدهید.
    به بیانات یا کتب افرادی که نام بردید، مستقیماً ارجاع بدهید.

    بین دو بحث مشروعیت و مقبولیت باید تفاوت قائل شد.
    این بحث‌ها یک مدتی در ایران داغ بود، چون هنوز ادبیات نظری در جامعه ایران چنین رشد و پیشرفتی‌ نداشت و این دو بحث قاطی می‌شد.
    الان از جهت مبنای مشروعیت، فرقی بین امام و رهبری و آیت الله مصباح نیست. حتی آقای رفسنجانی هم یادمه متنش اجمال داشت و صراحت نداشت. اگر اشتباه نکنم، فقط آقای منتظری قائل به مشروعیت ترکیبی بود، یعنی مقبولیت هم جزوی از شرایط مشروعیت می‌دانست. اینم باز مطمئن نیستم.

    اون چیزی هم که به پیروان آیت الله مصباح نسبت دادید درست نیست. اتفاقاً این دیدگاه منسوب به آقای هاشمی رفسنجانی است، اما همیشه یک کلیپ از رسایی را تقطیع می‌کنند و به رسایی نسبت می‌دهند. رسایی بیچاره داره اونجا دیدگاه آقای هاشمی رو توضیح میده ولی ... .





    موضوع رفراندوم هم بحث جداگانه می‌طلبد، ابتدا باید موضوع مشروعیت را حل کنیم و بعد به آن بپردازیم.
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.