پیشبینی در علوم اجتماعی از منظر پیتر وینچ 2:
موضوع علم اجتماعی:
از نظر وینج، پدیدههای اجتماعی شیء نیستند (برخلاف دورکیم که واقعیت اجتماعی را شیء میدانست.)[1] هدف مشترک جامعهشناسی و معرفتشناسی، فهم ماهیت پدیدههای اجتماعی است[2] که این مساله در حقیقت، به فلسفه و معرفتشناسی تعلق دارد و بخش مهمی از جامعهشناسی، در حقیقت معرفتشناسی است.[3] معرفتشناسی از آن جهت به فهم ماهیت پدیدههای اجتماعی میپردازد که پدیدههای اجتماعی، ادراک را شکل میدهند، حتی بنیادیترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم.[4] جامعهشناسی نیز از آن جهت معرفتشناسی است که پدیدههای اجتماعی، شیء نیستند بلکه ناشی از فهم و ادراک افراد هستند، در نتیجه جامعهشناس برای شناخت پدیدههای اجتماعی، باید فهم و ادراک مردم را بررسی کند. در نتیجه، «شناخت جامعهی انسانی با فعالیتهای فیلسوف پیوندی استوار دارد.»[5]
روش مطالعه
از نظر وینچ، رفتارهای انسانی، محکوم به قاعده است[6] و فعالیتی معنادار است که طبق قاعده باشد.[7] قواعد نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[8] و نه تنها قواعد، بلکه حتی بنیادیترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[9] و خصوصیات فکریِ پدیدههای اجتماعی، برآمده از نظام فکری و شیوههای زندگی در جامعه است.[10] لذا معیار تمییز و دستهبندی امور فکری و اجتماعی یک نظام فکری، باید از درون همان نظام فکری باشد، نه خارج از آن.[11] این مطلب دو نتیجه لازمه دارد:
- فلسفه و علم اجتماعی، صرفا میتوانند جوامع مختلف را توصیف کنند، نه قضاوت و مقایسه.[12] «به گفتهی ویتگنشتاین «فلسفه هر چیزی را بهمان صورت که بود باقی میگذارد.»[13]
- شیوهی علّی علوم طبیعی در فهم پدیدههای اجتماعی کارایی ندارد، زیرا اولا پدیدههای اجتماعی شیء نیستند، بلکه برآمده از ادراک و قواعد اجتماعی هستند و ثانیا، همین شیوههای علّی علوم، خود برآمده از قواعد اجتماعی هستند. [14]
قانون و علیت
از آنجایی که پدیدههای اجتماعی از جهت ماهوی با موضوع علوم طبیعی کاملا متفاوت هستند، لذا وینچ به هیچ وجه از قانون و علیت در علوم اجتماعی سخن نمیگوید. بلکه تنها از قاعده سخن میگوید. اما قاعده چیست؟ «اگر کسی همواره به یک طریق، در یک موقعیت عمل کند، از قاعدهای متابعت میکند.»[15] بدین ترتیب، قاعده یعنی شیوهی ثابت عمل در موقعیتهای مشابه. البته برای اینکه این شیوهی ثابت عمل، قاعده باشد، باید برای انسانهای دیگر نیز قابل کشف و درک باشد.[16]
امکان پیشبینی:
از نظر وینچ، اگر کسی قواعد حاکم بر رفتار ذهن دیگری را کشف کند، ممکن است رفتارهای آن شخص را در آینده پیشبینی کند، اما هیچ ضمانتی برای صحت پیشبینی وجود ندارد، زیرا قواعد با توجه به موقعیت به کار میروند و برای اینکه قاعدهای تکرار شود، باید موقعیت هم تکرار شود، اما قاعده، هیچ چیزی راجع به موقعیت نمیگوید و نمیتوان گفت موقعیتهای بعدی، شبیه موقعیت فعلی هستند یا خیر، اگرچه برخی از احتمالات را تایید و برخی را رد میکند.[17]
بین قواعد و پیشبینیهای محتمل، هیچ ضرورتی وجود ندارد و «هر مجموعهی مفروض از محاسبات ممکن است به هر مجموعهای از نتایج متفاوت ختم شود.»[18] لذا اشتباه در پیشبینی، به هیچ وجه به معنای غلط بودن محاسبات پیرامون قواعد نیست، برخلاف علوم طبیعی که ابطال پیشبینی، به معنای اشتباه در محاسابات علمی است.[19]
[1] (وینچ, 1372, ص. 103)
[2] (وینچ, 1372, ص. 44)
[3] (وینچ, 1372, ص. 45)
[4] (وینچ, 1372, ص. 46)
[5] (وینچ, 1372, ص. 86)
[6] (وینچ, 1372, ص. 52)
[7] (وینچ, 1372 ص. 52)
[8] (وینچ, 1372, ص. 57-58 و 109)
[9] (وینچ, 1372, ص. 46)
[10] (وینچ, 1372, ص. 102)
[11] (وینچ, 1372, ص. 96 و 102-103)
[12] (وینچ, 1372, ص. 91-98)
[13] (وینچ, 1372, ص. 98)
[14] (وینچ, 1372 ص. 80)
[15] (وینچ, 1372, ص. 31)
[16] (وینچ, 1372, ص. 33)
[17] (وینچ, 1372, ص. 87)
[18] (وینچ, 1372, ص. 86)
[19] (وینچ, 1372, ص. 86-87)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.