پسا انتخابات ۶: بعضی روندهای کلان احتمالی و ارزیابی شورای نگهبان
۱. جمعیت ایران به سمت پیری میرود و میانگین جمعیت مردم ایران ظاهراً از ۳۲ سال عبور کرده است. از نظر جمعیتشناسی سیاسی، هرچه جامعه پیرتر شود، امکان انقلاب کمتر میشود.
دولت پزشکیان به نوعی نقش سوپاپ اطمینان را بازی میکند تا جامعهی ایران پیرتر شود و احتمال انقلاب به حداقل برسد.
همچنین با افزایش سن، میزان مشارکت در انتخابات نیز افزایش پیدا میکند.
۲. یکی از مشکلات اصلی براندازان در اغتشاشات ۱۴۰۱، فقدان رهبری قدرتمند بوده است.
با حضور اصلاح طلبان در قدرت، رهبران بالقوه فعلی، تحت فشار امور اجرایی و در جایگاه پاسخگویی قرار میگیرند و احتمالا جایگاه آنان بیش از پیش مخدوش میشود و این مشکل جریان برانداز، امتداد مییابد.
۳. علیرغم همهی تلاشهای دولت رییسی، در وضعیت فعلی مشکلات عمیقی داریم و این مشکلات گریبان دولت پزشکیان را خواهد گرفت.
از مطالب برخی نویسندگان جریان غربگرا نیز چنین بر میآید که تازه فهمیدهاند در چه مخمصهای افتادهاند.
۴. با توجه به مخمصهای که دولت پزشکیان در آن افتاده است، آنها نیازمند یارگیری فراوان هستند اما با توجه به مواضع شخص پزشکیان و افرادی مانند ظریف، جریان اصیل مذهبی به سمت پزشکیان نخواهد رفت و شاهد هستیم مذهبیهایی که تا کنون سعی میکردند وسط بازی کنند، اندک اندک به پزشکیان میپیوندند.
نتیجه آنکه صحنهی نبردهای اجتماعی در حال آشکارتر شدن است.
به نظرم دوران پزشکیان، بهترین دوره زمانی برای ضربه زدن به جریان باطل است. جمع براندازان و منحرفان و محرمات امنیتی و صورتیها و منافقان و... جمع است.
نتیجه آنکه پیروزی پزشکیان اگرچه احتمالاً موجب ضربههای اقتصادی فراوانی به کشور میشود اما ثمرات فرهنگی و معرفتی فراوانی برای جامعه میتواند داشته باشد. با این اوصاف به نظر من عملکرد شورای نگهبان چندان بد هم نبوده است. البته این صرفا یک فرضیه است و سنجش صحت آن، توسط انتخابات بعدی معلوم میشود.
#جمعیت_شناسی_سیاسی
جایی از متن فرمودید فلانی ها «تازه» فهمیدن تو چه مخمصه ای افتادن
به اونش کار ندارم که چقدر این گزاره درسته یا نه، چون عدم علاقه و اعتمادم به غرب گراها همون قدریه که به شرق گراها بی علاقه و اعتمادم؛ روی صحبتم اما با خود شماست:
شاید (۵۰-۵۰) اونا فهمیده باشن تو چه مخمصه ای گرفتار شدن اما شما هنوز حتی یک درصد هم متوجه نشدید اوضاع نظام (بدون حمایت دستگاه ضد شورش و سرکوبش) چقدر بی ریخته و هنوزم فکر میکنید تو بازه خرداد تا مهر ۶۰ و نماز جمعه سال ۶۶ هستیم و مخالفین حکومت اندک هستن (به قول هاشمی: نیم درصدن) و هر مساله ای هست صرفا محدوده به مسائل تئوریک و دعوای رییس جمهور و نخست وزیر و مجلس و امثالهم؛ هنوز فکر میکنین شرایط به سادگی یه سری اختلافات محدود بین موسوی و ولایتی و تفسیر متفاوت رییس جمهور وقت و رهبر وقت از حدود اختیارات حکومت اسلامیه...
واقعا نمیدونم دیگه به چه زبونی و چه شکلی بگم تا متوجه بشید اصلا الان دعوای احزاب و جریانات مورد تایید داخل نظام (به قول رهبری: دعوای خانوادگی) موضوع فرعی و مستحب قضیه است و موضوع اصلی جای دیگه است و پرداختن و حل کردن اون موضوع واجب تره. الانم مطمئنم تنها واکنشتون اینه که اونا صورتی هستن، شرف ندارن، اغتشاشگرن، تحت تاثیر جو و رسانه ان، سواد ندارن، فلانن و بهمانن و الی آخر و به همین سادگی با حداقل توجه و اعتنایی، از کنارش رد میشید.
به خدای محمد قسم، به ولایت علی قسم، به مظلومیت حسن و به خون حسین و به دست بریده عباس قسم، یک بارم که شده راه رضای خدا، چشماتون رو باز کنید و جایی دورتر از جلوی بینی (منافع حزبی و گروهی تون) رو هم ببینید؛ امروزی که روزشه چشمتون رو می بندید و موقعی که دیگه گوش شنوایی براتون نیست همین امثال شما میگید «مردم حق دارند معترض باشند اما این راهش نیست»! امروز باید اعتراضشون شنیده بشه تا پس فردا با هر بهونه ای خیابونا میدون جنگ نشن؛ نه این طوری که شما وقتی مملکت آرومه سرتون رو تا زانو فرو کنید تو برف و وقتی اتفاقی می افته یه طوری با تعجب به هیاهوها نگاه کنید (آرشیو تک تکتون تو اون روزا قابل دسترسه و هیچ کدوم پاسخی جز فحاشی، تمسخر و تعجب ارائه نکردید) که کسی ندونه فکر میکنه شما قبلا دل به دل مردم دادی ولی حالا این طوری جواب دادن بهت!
شهریور ۴۰۱ رو مرگ مهسا امینی استارت نزد، اون فقط جرقه اش بود، (جرقه اش میتونست هر چیزی باشه، حتی کم اهمیت تر از ارشادگاه گشت ارشاد) انبار باروت دقیقا لا به لای همین کلمات بی توجه شما و رفقا و بزرگتراتون قرار گرفته... همین جایی که وقتی هر حرفی زده میشه میگن الان وقتش نیست، دشمن شادمون نکنید، هیس هیس الان تو برهه حساس کنونی هستیم و چنین و چنان...
کاش متوجه حرفم بشید که این حکومت خون بهای انقلاب ۴۵ سال پیش همین مردمه و با این ندونم کاری ها دارید خون و عمر و انرژی مردم همین کشور رو هدر میدین و رسما پاس گل میدین به امثال رضا پهلوی که تا همین دی ماه ۹۶ حتی خودشم خودشو جدی نمی گرفت اما الان با هر کی حرف میزنی میگه جمهوری اسلامی اگه بره، قطعا پهلوی بر میگرده و علنا داره با شتاب محسوسی خودش رو به عنوان رهبر اپوزوسیون جا می اندازه، اونم رهبری که شاید الان هنوز وزن کافی رو نداشته باشه اما همون طوری که ۷ ساله از «ولیعهد سایق» به «رضاشاه دوم» صعود کرده، بعید نیست چند صباح دیگه صدای چکمه های پدربزرگش دوباره تو همین تهران بپیچه...
این رو نه اینترنشنال و صدای آمریکا و چه و چه باعثش شدن، نه فضای مجازی (که به قول شماها وله) و نه بی حجابی (یا به قول شماها فواحش)، بلکه این رو نشنیدن های آقایان و خانمهای راس هرم همین حکومت و حامیانشون باعث شدن... اصلا خبر دارید همین الان درصد تکان دهنده ای طرفدار ساواک شدن و معتقدن حق با ساواک بوده و حتی بعضیاشون پا رو فراتر گذاشته و معتقدن باید از ساواک تجلیل هم میشده چون جماعتی خطرناک رو کشته و شکنجه میکرده؟ متوجه سنگینی این نگاه و تفکر هستید؟ یا هنوز فکر میکنید ۹۸.۲ درصد مردم همونی ان که فروردین ۵۸ بودن؟
چشمتون رو باز کنید، گوشتون رو باز کنید، فکرتون رو گسترش بدید و دنبال راه های عملی و مفید بگردید...