نظریه پردازی بر مبنای حکمت متعالیه
تفاوت مشرب مشایی و اشراق به تفاوت آنها در لزوم کشف و شهود برمیگردد.
مشاییان قدرت عقل را بینیاز از کشف وشهود میدانستند، اما اشراقیان، کشف و شهود را در تقویت عقل موثر میدانستند.
از این جهت ملاصدرا اشراقی بود اما حکمت متعالیه یک تفاوت اساسی فلسفه مشایی و اشراقی دارد و آن تکیه بر اصالت وجود است. (درآمدی بر نظام حکمت صدرایی ، عبدالرسول عبودیت ، ج۱، صص ۶۸-۷۰)
یعنی اصالت وجود، زیربنای فلسفهی ملاصدرا است.
همچنین از اصالت وجود، سه مسالهی دیگر نشأت میگیرد که در مجموع این چهار مساله، پایههای اصلی حکمت متعالیه به شمار میآیند:
- اصالت وجود و اعتباریت ماهیت
- تشکیک در وجود (یا تجلی و تشأن)
- وحود رابط معلول
- حرکت جوهری
(درآمدی بر نظام حکمت صدرایی ، عبدالرسول عبودیت، ج۱، ص ۶۰)
نتیجه آنکه اگر بخواهیم برمبنای حکمت متعالیه علم اجتماعی تولید کنیم، به نوعی با این چهار مساله سر و کار داریم.
پ.ن1: حقیر پایاننامه جدید شروع کردم و از این به بعد حول بخشهای این پایاننامه مینویسم.
پ.ن2: إنشاءالله در مطالب بعدی، یکی دو نمونهی کوچک از تولید علم اجتماعی از منظر حکمت متعالیه را نشان میدهم.
- ۳ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۰۰
- ۲۱۷ نمایش