اهمیت بحث نظریه و تجربه
یکی از بحث های مهم در فلسفه علم، رابطهی بین تجربه و مفهوم یا نظریه است. در فلسفه غرب، دو دیگاه اصلی وجود دارد:
- تجربه مقدم بر نظریه و مفهوم است:
اثباتگرایان و ابطالگرایان، قائل به این نظر هستند. یعنی اول برویم آزمایش و تجربه کنیم و بعد به نظریه برسیم.(البته با لحاظ تفاوت هایی که بین ابطال گرایان و اثبات گرایان وجود دارد.) دورکیم در این نقطه ایستاده است.
- نظریه و مفهوم، مقدم بر تجربه است:
طبق نظر این دسته که متاثر از کانت هستند، ما بدون پیشفرضهای نظری و مفهومی، نمیتوانیم به سراغ واقعیت برویم و همیشه گرفتار پیشفرضها هستیم. وبر در این نقطه ایستاده است.
مشکل این دو نظریه در این است که اولی قابل دفاع نیست و دومی به نسبیگرایی منجر میشود.
عدهای سعی کردهاند که دیدگاه سومی ایجاد کنند و از این مخمصه خارج شوند.
یکی واقعگرایان جدید در غرب هستند.مانند روی بسکار. (البته واقعگرایان غربی هم چند دسته هستند که اگر شد به همهشون میپردازم.)
دیگری هم فیلسوفان صدرایی در ایران.
متاسفانه هنوز هیچکدام را نخواندهام. إن شاءالله مطالعه میکنم و آنها را به طور مختصر گزارش و ارزیابی میکنم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.