دیگتون مرد!
دیگتون مرد!
روزی مردی یک دیگ به همسایهی خود عاریه میدهد. چند روز بعد، همسایه دیگ را به همراه یک قابلمه کوچک پس میدهد. مرد میپرسد این قابلمه چیست؟
همسایه میگوید: دیگ تون بچه کرد!
مرد خوشحال میشود و دیگ و قابلمه را میگیرد.
چند روز بعد، همسایه مجدد میآید و دیگ را عاریه میگیرد.
روزها میگذرد اما خبری از همسایه و دیگ نمیشود.
بالاخره صبر مرد تمام میشود و به سراغ همسایه میرود و دیگ خود را طلب میکند.
همسایه: دیگتون مرد!
مرد: مگر دیگ میمیرد؟!
همسایه: چطور آن روز که گفتم دیگتون بچه کرد تعجب نکردی و پذیرفتی؟! پس وقتی دیگ، بچه میکند، مرگ هم دارد.
حالا قضیه بازار طلا و دلار هم همینه. با یه خبر مذاکره، کمی ارزون میشه. اما بعدش با دهتا خبر بد، چند برابر گرون میشه.
پ.ن: خالق اصلی داستان را نمیشناسم. چند سال پیش به گوشم خورده بود. دیدم مناسبت داره، بازنویسی کردم.
- ۰۴/۰۱/۲۱
- ۶۴ نمایش
عالی بود حاج آقا
:))
:))