سکولاریسم فرهنگی
بیبرنامگی حکومت در بحث حجاب و انداختن توپ در زمین علما و مردم، نوعی سکولاریسم فرهنگی است که ناشی از فقر فکری مسئولان و اندیشمندان حکومتی است.
- ۳ نظر
- ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۰۲
- ۱۵۲ نمایش
بیبرنامگی حکومت در بحث حجاب و انداختن توپ در زمین علما و مردم، نوعی سکولاریسم فرهنگی است که ناشی از فقر فکری مسئولان و اندیشمندان حکومتی است.
یکی از نقدهای اساسی به بسیاری از جامعهشناسان، نادیده گرفتن افراد و اقشار ذی نفع در وضع نامطلوب جامعه است. یعنی خیلی ساده انگارانه است که فکر کنیم صرفا با دستور و برنامه و بدون درگیری با صاحبان قدرت و ثروت، میتوان جامعه را اصلاح کرد.
در جامعه ما افراد و اقشاری وجود دارند که به دنبال سلطهی تام و تمام بر مردم هستند. یک نمونه از این سلطه، حقوق پایین و وضعیت نامناسب کارگران است. نمونه دیگر، بالا کشیدن سرمایهی مردم در بورس است. نمونهی دیگر ترویج بیحجابی و بیعفتی جهت تکثیر نیروی کار ارزان یعنی زنان و کاهش انتظارات کارگران از طریق فروپاشی خانواده است. و قس علی هذا.
از اونجایی که دولت انقلابی سیزدهم، خطوط قرمز و آرزوهای برآورده نشده جریان غربگرا را یکی پس از دیگری عملی میکند، احتمالا گام بعدی رسمیت روسپیگری، آرزوی برخی از اعتدالیون است. اما فارغ از بحثهای دینی و ارزشی، این بحث مشکلات خاص خود را دارد که از رسمیت آن جلوگیری میکند یا اگر هم رسمی شود، آن را با مشکلات متعدد مواجه می سازد. لذا به نفع دولت انقلابی است که سمت این موضوع نرود.
اولین مشکل بحث سن بازنشستگی و بیمه است. به دلیل اینکه از یکسو شادابی و طراوت زنان خیلی ماندگار نیست و از سوی دیگر، دختران جوان خیلی راحت وارد بازار روسپیگری می شوند، زنان روسپی خیلی زود باید از بازار کار خارج شوند. به عبارت دیگر خیلی زود از کار افتاده میشوند و نمیتوانند سی سال حق بیمه واریز کنند.در این شرایط شرکتهای بیمه، یا نباید روسپیان را بیمه کنند یا باید زیر بار مالی سنگین بازنشستگی پیش از موعد زنان روسپی بروند. این در حالی است که همین الان هم صندوق های بازنشستگی کشور در حال ورشکستگی هستند و از سن پایین بازنشستگی گلایهمندند. پس به سود شرکتهای بیمه است که روسپیگری امری زیرزمینی بماند.
مشکل بعدی بحث تنظیم بازار است. چگونه قرار است بازار روسپیان تنظیم شود؟ مثلا چگونه قرار است روی یک روسپی نرخی بگذارند؟ براساس سن یا قطر اندام یا سابقه و مهارت؟ اگر یک روسپی گرانفروشی کند، چه سازمانی با آن برخورد میکند؟ مجازاتش چیست؟ اندامش را پلمپ میکنند یا او را در زندان می اندازند؟ و یا در جهت عکس، اگر برخی از روسپیان نرخ شکنی کنند، با چه معیاری کف نرخ معین میشود و چه بر برخوردی با روسپیان فقیری که نرخشکنی میکنند میشود؟
مشکل بعدی، بحث تبلیغات است. وقتی روسپیگری یک شغل رسمی بشود باید بتواند تبلیغات هم داشته باشد. آن وقت است که در و دیوار شهر و رسانهها، مملو از تصاویر زنان برهنه میشود که این مساله حتی در غرب هم مورد اعتراض است.
مشکل دیگر بحث اختلافات و حوادث است. اگر برای یک روسپی در حین ارائهی خدمت مشکلی رخ بدهد، چگونه خسارت دریافت کند؟ باید افسر در صحنه حاضر شود یا چهار شاهد حضور پیدا کنند؟! یا راه دیگری وجود دارد؟!
اگر از زاویه مارکسیستی به بحث نگاه کنیم. وقتی کارگر بیچاره با کار خود را میفروشند و دچار از خود بیگانگی میشود، روسپیانی که خودفروشی میکنند دچار چه میشوند؟
یک روسپی نمیتواند طعم خوش همسری و مادری را تجربه کند. زنی که شوهر دارد و شوهرش او را از جهت مالی تامین میکند، دیگر چرا روسپیگری کند؟! وقتی یک زن، روسپیگری میکند، یعنی نیازمند درآمد آن است و یا شوهر ندارد یا شوهر به در چند بخوری ندارد، نتیجه آنکه زندگی خانوادگی خوبی هم ندارد.
زن روسپی مادر خوبی هم نخواهد بود. طبق آمارها، اکثر فرزندان تک والدینی، در فقر و محرومیت قرار دارند خصوصا فرزندانی که با مادر خود هستند. یک زن روسپی به احتمال بالا از پس تامین یک زندگی خوب برای فرزند خود برنخواهند آمد.
روسپیگری به عنوان یک ارزش هم قابلیت مطرح شدن در جامعه را ندارد. حتی در کشورهایی مثل آلمان که بزرگترین فحشاخانههای دنیا در آنجا قرار دارد، بسیاری از روسپیان، به قانونی که روسپیگری را رسمیت میبخشید و آن را ساماندهی میکند اعتراض کردند، به چه دلیل؟! به دلیل اینکه میترسیدند نامشان به صورت رسمی به عنوان روسپی ثبت شود و آبرو و اعتبار آنها به خطر بیافتد.
برای وجود روسپیگری به عنوان یک شغل سالم در جامعه باید دهها و بلکه صدها محدودیت قانونی وضع کنند که البته بازهم چاره ساز نخواهد بود، چرا؟! چون قانون باید پشتوانه اخلاقی داشته باشد و روسپیگری در نهایت بی اخلاقی و اباحی گری قرار دارد و هیچ اخلاق و یا حداقل اخلاق قدرتمندی از آن حمایت نمیکند، لذا رسمیت روسپیگری هیچگاه موفق نخواهد بود. شاهد این مدعا نیز وجود باندهای بزرگ قاچاق انسان و گروههای تبهکاری است که در کشورهای اروپایی مشغول بردهداری جنسی هستند.
این مطلب ادامه دارد....
امروز حدود یک ساعت در راهپیمایی قم دنبال زنهای بدحجاب میگشتم، فقط یکی پیدا کردم.
اومدم خونه و از تلویزیون راهپیمایی شهرهای دیگه رو نگاه کردم، مثل قم نبود اما اکثریت قاطع خانمهای چادری و غیرچادری ولی با حجاب نسبتا کامل بودند.
اما شب در بخشهای خبری و غیرخبری مختلف که دیدم، فقط زنهای کم حجاب و بعضاً با تیپهای زننده رو نشون داد.
این یک حقیقت است که پایگاه مردمی نظام، بیشتر در قشر متدین جامعه است. نمیگم بقیه ضد نظام و ضدانقلاب هستند و اما دلسوز هم نیستند.
حقیقت دیگر این است که بسیاری از مسئولین جمهوری، کمر همت به تحقیر و نابودی این قشر بستهاند.
دشمن هم این حقیقت را فهمیده است و علت اینکه در اغتشاشات، به زنان محجبه تعرض میشود و بسیجیان محروم و مظلومی مانند شهید عجمیان، مورد حمله قرار میگیرند نیز همین است. چون اینها پایههای مستحکم نظام هستند نه مسئولین بی لیاقت و بی کفایتی که با شعار حمایت از محرومین و مبارزه با فساد و با وجههای مذهبی رای میگیرند اما در آغوش مرفهین بیدین غش میکنند.
یکی از علما یا اساتید که اسمش رو یادم نیست، رفته بود اسپانیا. میگفت اونجا به راهنمای سفر گفتم توصیهی خاصی اگر هست بفرمایید.
اونم گفت از اصطلاحاتی که اینجا معادل ندارن، استفاده نکنید چون نمیشه ترجمه کرد.
اون عالم گفت چه اصطلاحاتی مثلا؟
راهنما: غیرت! اینجا غیرت رو متوجه نمیشن.
*******************************************
بگذریم، اوضاع کشوری طوری شده که انگار حضرات مسئولین، خصوصا بسیاری از اعضای دولت و مجلس، از اسپانیا اومدن!
ساسنور بیانات رهبری و شهید سلیمانی راجع به حجاب توسط بسیاری از رسانهها، اعم اصلاح طلب و اصولگرا ( اعم از جبهه پایداری و غیرپایداری)، نشانگر آن است که طرفداران حجاب حتی اگر جمعیت زیادی هم داشته باشند، در نظام سیاسی، سهم کمی از قدرت دارند و تنها یک اقلیت هستند.
ما باید مثل یک اقلیت محروم، برنامه ریزی و حرکت کنیم.
یک دختری سکته کرد و مرد. یک جماعت ضددین و ضد نظام هم بهانه پیدا کردند تا به اسلام و انقلاب حمله کنند. همه هم میدانند که احدی از این جماعت دلشان به حال آن دختر نسوخته، چون اگر بنا بر دلسوزی باشد، حداقل دهها مورد دیگر وجود داشته که این جماعت نسبت به آنها خفهخون گرفتهاند.
نقد خودم راجع به گشتکاریکاتوری رو هم قبلاً گفتم.
طبق نظریه نخبهگرایی سازمانی، همهی تغییر و تحولات جامعه زیر سر نخبههایی است که به طور سازمان یافته دارن با هم کار میکنند.
در مسالهی حجاب، نخبگان مروج برهنگی و بی حیایی، خیلی آزادانه و سازمان یافته دارن برای خودشون کار می کنن. طبق نظریه نخبه گرایی سازمانی، تا موقعی که اینها دارند آزادانه و هماهنگ کار میکنند، شما هرچی کار فرهنگی و قانونی و قضایی روی مردم انجام بدی هیچ فایده ندارد.
راه حل چیست؟
باید ارتباط سازمانی این نخبگان از بین برود. طوری که نتونن هماهنگ با هم کار کنند.
وقتی سازمان نخبگان مروجان فساد (مثل بعضی از سلبریتی ها و مدلها و ...) از بین رفت. این نخبگان مذهبی هستند که به طور سازمان یافته باید وارد میدان شوند.
با توجه به اهمیت خیر و حب خیر در جامعه، مسکویه نسبت افراد جامعه با خیر را جداگانه بیان میکند: