شرح و توضیح نظریه اجتماعی مسکویه
مسکویه برای آدمی سه نوع هدف قائل است و افعال انسانها را برپایهی محبت به این سه هدف تحلیل میکند.
- کنش براساس حب خیر: مانند تشکیل خانواده برای تعالی معنوی یا تجارت و کسب سود برای کمک به مساکین
- کنش براساس حب نفع: مانند تجارت صرفا برای کسب سود و منفعت
- حب لذت: مانند غذا خودن، نکاح و ... صرفا برای کسب لذت
- ترکیبی: مانند ازدواج با فردی ثروتمند، هم برای تعالی معنوی، هم کسب منفعت و هم کسب لذت
با توجه به اهمیت خیر و حب خیر در جامعه، مسکویه نسبت افراد جامعه با خیر را جداگانه بیان میکند:
- افرادی از کودکی به خیر گرایش دارند و به آن عمل میکنند. (این افراد در اقلیت هستند)
- افرادی که از کودکی به ضدخیر، یعنی شر گرایش دارند و به آن عمل میکنند. (این دسته نیز اقلیت هستند لکن از دستهی قبلی بیشتر هستند.)
- افرادی که به طور طبیعی گاهی به سوی خیر و گاهی به سوی شر گرایش دارند.(این دسته اکثریت را تشکیل میدهند.)
با توجّه به این سه دسته، مسکویه به سراغ این مساله میرود که چگونه عمل خیر را در جامعه حاکم کند و به اصطلاح مسکویه، همه نیکبخت شوند. برای این کار، براساس دستهبندی بالا، مسکویه افراد را به چهار دسته تقسیم میکند و براساس طبیعت آنها، حکم میکند.
- کسانی که گرایش به خیر در طبیعت آنها شدید است:
این افراد به طور طبیعی میل به خیر دارند و به سوی افراد نیکوکار و اعمال نیک جذب میشوند.
- کسانی که گرایش به خیر در آنها وجود دارد ولی خیلی ضعیف است:
این افراد با تلاش و کوشش، به سمت خیر و افراد نیک میروند.
- کسانی که گرایش به شر در آنها وجود دارد ولی به طور ضعیف:
این افراد با تعلیم و تادیب شرعی به سمت عمل خیر میروند.
- کسانی که گرایش به شر در آنها زیاد است.
این افراد تنها با آموزش حکمی به سمت عمل خیر میروند. در حقیقت در مورد چهارم، مسکویه از حب خیر و حسن فاعلی چشم پوشی میکند و به صرف حسن فاعلی عمل خیر بسنده میکند. یعنی در این موارد باید عمل خیر را از جهت نفع و لذت تفسیر کرد. برای مثال وقتی میخواهیم به افراد دستهی چهارم بگوییم روزه بگیرید، باید از فواید مادی یا جسمانی روزه را بیان کنیم نه ثواب اخروی و تعالی روحی.
در اینجا این شبهه به وجود میآید که مسکویه، سعادت را در گرو سرشتی میداند که نهاد آدمی قرارداده شده است و کسانی که بدسرشت هستند، به سعادت نائل نمیشوند. مسکویه برای دفع این شبهه، میگوید اعمال آدمی صرفا برآمده از سرشت نیست و افراد بدسرشت نیز میتوانند به سمت سعادت سعادت حرکت کنند. مثلا ممکن فردی با تعقل به سمت عمل خیر برود. (کنش تعقلی) اگر با عقل خودش به چنین نتیجهای نرسید، میتواند تحت تعالیم شرعی، او را به سمت خیر هدایت کرد (کنش تادیبی)، اگر تعالیم شرعی کارساز نبود، میتوان با تعالیم حکمی و یا به زور و اکراه، او را وادار به عمل خیر کرد.(کنش تعلیمی و اکراهی) البته درست است که این دو نوع از عمل خیر، ارزش اخلاقی ندارند، لکن باعث میشوند که عمل خیر پس از مدتی به عادت و پس از آن به ملکه تبدیل شود و در نتیجه عمل خیر اثر خود را در نفس بگذارد.
جمع بندی:
مسکویه بر خلاف فارابی، به بیان آراء و ویژگیهای سعادتمندان و اهل مدینه فاضله اکتفا نکرد و به سراغ چگونگی ساخت مدینهی فاضله نیز رفت.
مسکویه پس از بیان ریشههای کنش افراد، به تقسیم بندی مردم نسبت به خیر و سعادت پرداخت و پس از آن، راه هدایت هر دسته از مردم را جداگانه بیان کرد.
تطبیق نظریه:
فرض میکنیم تنها مشکل جامعهی ما و تنها مانع تبدیل آن به مدینهی فاضله، بدپوششی و بدحجابی باشد. راه حل مسکویه برای حل این مساله چیست؟
مسکویه میگوید میگوید:
- اقلیتی هستند که همیشه به سمت حجاب تمایل دارند و به آن پایبند هستند.
- دستهی دیگری هستند هستند که اگرچه میل به حجاب در آنها شدید نیست، اما به تعقل خودشان به این نتیجه میرسند که حجاب خوب است و به سمت حجاب میروند.
- دستهدیگری هستند که اتفاقا به بدحجابی میل دارند لکن با تادیب شرعی و بیان احکام، به سمت حجاب متمایل میشوند.
- دستهی دیگری هستند که اصلا از حجاب متنفر هستند و میل شدید به برهنگی دارند. برای ارشاد این دسته، باید به بیان فواید مادی حجاب پرداخت و به آنها تفهیم کرد که بدحجابی، آثار مادی مخربی مانند از بین رفتن امنیت، بهداشت جسم و روح و ... دارد.
توصیههای مسکویه اینجا به پایان نمیرسد. تقسیم بندی مسکویه براساس گرایش طبیعی افراد به سمت حجاب و برهنگی بود. برای سیاستگذاری کلان جامعه، باید بدانیم که هرکدام از دستههای فوق، چه مقدار از جمعیت را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، درست است که مسکویه دستهی اول و چهارم را اقلیت میداند، اما آیا این دستهها همیشه اقلیت باقی خواهند ماند؟!
به نظر میرسد خیر، شاید اکثر مسکویه امروز حضور داشت و نسلهای حرام زاده یا غذاهای تراریخته با ژن خوک را میدید، شاید تجدید نظر میکرد و حداقل دستهی چهارم را همیشه اقلیت نمیپنداشت.
با توجه به این مسائل، مسئولان جامعهی اسلامی باید توجه داشته باشند که با برخی از سیاستها، میتوانند مردم را به سمت دستهی اول و دوم سوق دهند و در نتیجه، کار راحتتری در سوق دادن جامعه به سوی سعادت داشته باشند و یا برعکس، با برخی سیاستها نظیر واردات غذاهای تراریخته، مردم را به سمت دستههای سوم و چهارم سوق دهند و کار حکومت در سوق دادن مردم به سوی سعادت را سخت کنند.
من با این مطلب این آیات به ذهنم اومد
إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا
به راستی که انسان سخت آزمند (و بیتاب) خلق شده است.
سوره المعارج آیه 19
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا
چون صدمه ای به او رسد عجز و لابه کند..
سوره المعارج آیه 20
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا
و چون خیری به او رسد بخل ورزد..
سوره المعارج آیه 21
إِلَّا الْمُصَلِّینَ
غیر از نمازگزاران:
سوره المعارج آیه 22