تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

این مطلب براساس کتاب قواعد روش جامعه شناسی و مقدمه‌ی کتاب خودکشی، نوشته شده است.[1]

از منظر دورکیم، علوم اجتماعی یک موضوع حقیقی دارد که مانند موضوع علوم طبیعی، شیئ است. یعنی مانند موضوع علوم طبیعی با مشاهده‌ی بیرونی معلوم می‌شود نه تحلیل ذهنی و درونی[2]

این شیء واقعیتی اخلاقی[3] و فراتر از فرد است که واقعیت جمعی یا واقعیت اچجتماعی نام دارد.[4]

این واقعیت اخلاقی، شیوه‌ی عملی است که قادر به اعمال محدودیت بیرونی بر فرد است یا  در جامعه‌ای معین، عمومیت دارد و از هستی مستقل و خاصی برخوردار است.[5]

از نظر دورکیم، اگر این واقعیت اجتماعی را کنار بگذاریم، نمی‌توانیم بین پدیده‌های اجتماعی رابطه‌ی علّی قائل بشویم، چرا که رابطه‌ی علی تنها بین امور واقعی جریان دارد و اگر چیزی به نام واقعیت اجتماعی وجود نداشته باشد، پدیده‌های اجتماعی چیزی بیش از مفاهیم ذهنی و غیرواقعی نیستند، لذا رابطه‌ی علی بین آن‌ها نیز منتفی است، در نتیجه، پیش‌بینی علمی پدیده‌های اجتماعی نیز غیرممکن می‌شود.[6]

برای مطالعه‌ی واقعیت اجتماعی باید امور زیر را رعایت کرد:

  1. نظریه و مفهوم بعد از مشاهده و تجربه حاصل می‌شود[7] پس تمامی پیش‌فرض‌ها و پیش‌پنداشت‌ها را باید کنار گذاشت.[8]
  2. نگاه‌های غایت‌شناسانه و روانشناسانه فردی را باید کنار گذاشت[9] و برای این کار، باید به سراغ علت فاعلی و کارکردهای آن رفت.[10]

با رعایت این مسائل می‌توان واقعیت اجتماعی را مشاهده کرد و قوانین آن را کشف کرد و در نتیجه پیش‌بینی پدیده‌های اجتماعی ممکن می‌شود.[11]

 

 

از جهت واقع‌گرایی و قانون‌گرایی، دورکیم به فلسفه اسلامی نزدیک است اما از جهت پوزیتویست بودن و طرد احکام کلی وجود، از فلسفه اسلامی دور است. به جهت همین دوری از فلسفه، دچار مشکلات مفهومی می‌شود که بعدا وبر مچ او را می‌گیرد و می‌گوید و می‌گوید، بدون پیش‌فرض نمی توان تحقیق کرد که فلسفه‌ی اسلامی در بحث های معرفت شناسی، به این حرف وبر جواب می دهد.

 

[1] خودکشی را کامل نخواندم، إن شاءالله بعدا.

[2] (دورکیم, 1399, ص. 19)

[3] اینکه چرا دورکیم به واقعیت اجتماعی، واقعیت اخلاقی هم می‌گوید را فعلا پیدا نکردم، اما حدس می‌زنم به این دلیل باشد که اجبار را از ویژگی‌های ذاتی واقعیت اجتماعی می‌داند. (دورکیم, 1399, ص. 36)

[4] (دورکیم, 1399, ص. 36)

(دورکهیم, 1393, ص. بیست و هشت)

[5] (دورکیم, 1399, ص. 45)

[6] (دورکیم, 1399, ص. 139-141)

دورکیم در این صفحات، وجود رابطه‌ی علی بین پدیده‌های اجتماعی را نفی می‌کند(در صورت عدم واقعی بودن جامعه) اما رابطه‌ی علی بین پدیده‌های فردی را نفی نمی‌کند. اگرچه با این کار مخالف است و نیازها و غایات فردی را در تحول اجتماعی، بی تاثیر می‌داند. (دورکیم, 1399, ص. 121)

[7] (دورکیم, 1399, ص. 56)

[8] (دورکیم, 1399, ص. 62)

[9] (دورکیم, 1399, ص. 121)

[10] (دورکیم, 1399, ص. 122)

[11] دورکیم موارد بیشتری را به عنوان قوانین مشاهده‌ی واقعیت نام می‌برد، لکن ما با توجه به بحث، این نکات مهم را برخی از جامعه‌شناسان بعدی، منکر آن می‌شوند را گزینش کرده‌ایم.

  • Oceanus

دولت سنی

۲۷
بهمن

یکی دیگر از دوگانه‌های کاذبی که اخیرا مطرح شده است، دوگانه‌ی دولت شیعی و سنی است.

این دوگانه از آن جهت کاذب است که مشکلات کشورداری را به افراد و فرقه‌ها مربوط می‌کند در حالی که مشکل اصلی در مبانی فکری مسئولین است. در بین مبانی هم دو جنگجوی اصلی وجود دارد، یکی تشیع انقلابی است که مدعی نوعی حکومت دینی است و دیگری، تفکر مدرن( و پست مدرن) غرب است و تفکر شاخص سومی وجود ندارد.

اهل سنت، به دلیل ضعف اندیشه‌های فلسفی که دارند، به شدت تحت هجوم اندیشه‌های فلسفی غرب قرار گرفتند و بسیاری از آن‌ها را پذیرفته‌اند، البته با رنگ و لعاب و دینی، لذا اهل  سنت، از ارائه‌ی یک نظام نظری برای اداره‌ی حکومت ناتوان هستند و در صورت قدرت یافتن، یا سمت حکومت‌های خودکامه و پادشاهی بدوی کشیده می‌شوند یا به سمت غربزدگی و اجرای سیاست‌های غربی با رنگ و لعاب دینی.

لذا برادران اهل سنت، ابتدا باید یک نظام تئوری مستقل برای حکومت ایجاد کنند و بعد طلب رئیس جمهور سنی بکنند.

  • Oceanus

دولت نظامی

۲۶
بهمن

دولت نظامی و غیرنظامی، یک دو قطبی کاذب است که در  برخی رسانه‌ها ایجاد شده است. چرا که در بسیاری از غیرنظامیانِ ما نیز، اخلاق نظامی وجود دارد.

تقریبا فرقی بین اصولگرا و اصلاح‌طلب نیست و اکثر احزاب و گروه‌های سیاسی، تصورشان از مردم، مانند تصور یک فرمانده از سرباز است و فقط تبعیت محض و بی چون و چرا را از مردم انتظار دارند.  شاهد ماجرا: بیشتر تصمیمات مهم پشت درهای بسته گرفته می‌شود و مردم در جریان امور مهم قرار نمی‌گیرند و فقط روز انتخابات، باید بیایند به لیست‌هایی که معلوم نیست چگونه بسته شده است، رای بدهند.

آن دسته از تصمیم‌های به ظاهر مهم که مردم در جریان آن قرار می‌گیرند نیز، در آخر، نه سر آن مشخص می‌شود، نه ته آن، مانند قانون مالیات بر خانه‌های خالی یا بحث شفافیت آرا!

  • Oceanus

بعضی‌ها میگن فیلم "مرد هزار چهره" ساخته‌ی مهران مدیری، یک کپی از فیلم سینمایی آمریکایی "اگه میتونی بگیر" هستش. اما این دو فیلم تفاوت فلسفی زیادی دارند. فیلم اگه میتونی منو بگیر، براساس نگاه تبیینی و فیلم اگه میتونی ممنو بگیر، براساس نگاه تفسیری ساخته شده است. (حالا نمی‌دونم آیا سازنده‌های فیلم هم واقعا چنین نگاهی داشته‌اند یا خیر)

در فیلم اگه میتونی منو بگیر، یک شخص باهوش وجود دارد که در جاهای مختلف، با شناسایی و استفاده از قواعد موجود در آن مکان، کار خود را پیش می‌برد. مثلا با شناسایی طرح چک‌های شرکت هواپیمایی، لباس شرکت و چیزهایی دیگر، به آنجا نفوذ کرده و سوءاستفاده می‌کند.

اما در فیلم مرد هزار چهره، شخصیت اول فیلم، یک فرد ساده لوح است که با قرارگرفتن در موقعیت‌های گوناگون، طبق موقعیت، مورد مورد تفسیر قرار می‌گرفت و نقش‌های آن موقعیت را می‌پذیرفت. به عبارت دیگر، شخصیت اول فیلم، یک فرد کاملا ثابت است که از حرف‌های نسبتا ثابت او، در موقعیت‌های مختلف، برداشت‌های مختلفی صورت می‌گیرد. نمونه‌ی بارز این مساله، لیست خرید کلانتری بود که در جمع شاعران، یک شاعرانه‌ی مسلحانه تلقی می‌شود.

طبق فیلم اول، در موقعیت‌های مختلف، قوانینی وجود دارد که با استفاده از آن قوانین می‌توان شرایط را کنترل کرد. اما طبق فیلم دوم، قانونی وجود ندارد، بلکه با ارائه‌ی تفسیرهای مختلف از یک فرد، آن فرد کارکردهای مختلفی پیدا می‌کند.

طبق رویکرد اگه می‌تونی منو بگیر (تبیینی)، دشمن برای انحراف این انقلاب، از یک سری قوانین استفاده می‌کند، مثل فشار اقتصادی. یعنی فشار می‌آورد تا ما دست از آرمان‌های خودمان برداریم یا فحشا و بی‌حیایی را ترویج می‌دهد تا در دین خود سست شویم.

طبق رویکرد مرد هزار چهره (تفسیری)، دشمن انقلاب را منحرف نمی‌کند، بلکه تحریف می‌کند، یعنی با ارائه‌ی قرائت‌های جدید، معنای آن را تغییر می‌دهد. یک نمونه‌ی ساده از تحریف، تقلیل اهداف انقلاب به شعار آب و برق رایگان است. (تاکید می‌کنم که این یک نمونه‌ی بسیار ساده است.)

اما این تحریف و تفسیر چگونه رخ می‌دهد؟ ذهن مردم خالی نمی‌ماند و باید پر شود، اما وقتی انقلابیون ساکت باشند و از معنای انقلاب دفاع نکنند و در مقابل، دشمنان انقلاب، دائم در حال القای معانی مورد نظر خود باشند، معنای انقلاب در ذهن مردم، تحریف خواهد شد.

آیا ما در دفاع از معنای انقلاب ضعیف بوده‌ایم؟ بله، صد در صد. وقتی آیت‌الله مصباح، نظریه‌پرداز انقلاب، جای خاصی در رسانه‌ی ملی این کشور ندارد و ایشان و طرفدارانشان، نه‌تنها در رسانه‌های غربزده، بلکه در رسانه‌های به ظاهر انقلابی نیز به عنوان افراطی در جامعه معرفی می‌شوند، یعنی ما ضعیف عمل کرده‌ایم و معنای انقلاب، تحریف شده است.

وقتی طرفداران عدالت، در رسانه‌های به ظاهر انقلابی، خوارج و عدالتخوار نامیده می‌شوند، یعنی اهداف و آرمان‌های انقلاب تحریف شده است.

وقتی بدیهیات دینی مثل راستگویی و صداقت در مسئولین این کشور دیده نمی‌شود و یک چیز عادی محسوب می‌شود، یعنی در معنای دین و دینداری، تحریف صورت گرفته است.

وقتی خوی کاخ‌نشینی به یک ارزش تبدیل شده است و شکاف طبقاتی، توسط خود حکومت تقویت می‌شود، یعنی انقلاب تحریف شده است.

آیا ناامید باشیم؟ نه.

پروژه‌ی تحریف زمانی موفق می‌شود که ما صد در صد منفعل باشیم، اما خوشبختانه، هنوز هستند جریان‌هایی که منفعل نیستند و قرائت صحیح از انقلاب را ارائه می‌دهند. تا زمانی که این‌ها هستند، امید هم هست.

  • Oceanus

جان استورات میل، یک کتابی دارد که به فارسی ترجمه نشده است، این مطلب هم براساس چیزهایی است که پیتر وینچ در کتاب خودش در جان استوارت میل نقل کرده است.

 

منطق علم اجتماعی، مانند منطق دیگر علوم است و تنها تفاوت علوم اجتماعی، با دیگر علوم، پیچیدگی در موضوع علوم اجتماعی است. 

در علوم اجتماعی مانند دیگر، علوم قوانینی وجود دارد که بر طبق آن، می‌توان پدیده‌های اجتماعی را تبیین کرد. این قوانین، قوانین ذهن نام دارد. 

البته به دلیل پیچیدگی فوق العاده زیاد این قوانین، پیش‌بینی درست در علوم اجتماعی، بسیار سخت است. و غلط از آب در آمدن پیش‌بینی، دال بر غلط بودن داده‌ها یا محاسبات اولیه است. 

  • Oceanus

یکی از کتب مهم در علوم اجتماعی، کتاب ایده‌ی علم اجتماعی، نوشته‌ی پیتر وینچ هستش که من برای پایان نامه‌م مجبور بودم بخونم. این مطلب هم خلاصه‌ی دیدگاه پیتر وینچ راجع به پیش‌بینه. البته متن کتاب خیلی سخت بود و اطمینان ندارم که درست فهمیدم یا نه. علی ایّ  حال، برداشتم رو می‌نویسم:

  1. از نظر پیتر وینچ، بنیادی‌ترین مفاهیم بشری نیز در بافت اجتماعی  شکل می‌گیرند و زبان یک محصول کاملا اجتماعی است.
  2. از منظر وینچ، فعالیتی معنادار است که طبق قاعده باشد و قاعده، نوعی تعمیم است که در توسط واژگان، شکل می‌گیرد. (اگر واژگان عمومیت‌دار نباشند، درک تعمیم نیز برای بشر ممکن ممکن نیست.)
  3. نظم‌های علّی علوم نیز مبتنی بر همین قواعدی است که جامعه به آن شکل داده است.

نتایج:

  • پیش‌بینی علمی، به این معنا که قانون و نظمی مستقل از ادراک انسان‌ها وجود دارد، وجود ندارد. 
  • با توجه به قواعد نیز، پیش‌بینی قطعی معنا ندارد، چراکه هر قاعده‌ای با هر نتیجه‌ای سازگار است. 

 

 

پ.ن: اگر بخواهیم این مطلب را در فلسفه اسلامی پی بگیریم، باید به بحث "مفهوم کلی" رجوع کنیم. در فلسفه اسلامی، با ارائه‌ی دیدگاهی دیگر راجع به مفهوم کلّی، زیرآب دیدگاه وینچ را می‌زنند، لذا کل این مطالب بر هوا می‌رود!

  • Oceanus

پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرموده: «هیچ گاه امّتى امر خود را به کسى نمى‏سپارند که در بین آنان عالم‏تر از او باشد مگر آنکه کارشان همچنان رو به پائین مى‏رود تا آنجا که به دین گوساله پرستان برسند»! بنى اسرائیل هارون را رها کردند و به گوساله رو آوردند در حالى که مى‏دانستند هارون خلیفه موسى است. این امّت هم على را رها کردند در حالى که از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیده بودند که به على علیه السّلام مى‏فرمود: «تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسى هستى بجز نبوّت، که پیامبرى بعد از من نیست».

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 655 - 656

 

در برخی احادیث دیگر آمده است که «کارشان همچنان رو به پایین می‌رود تا زمانی که به آنچه ترک کردند، برگردند.»

 

 

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏10، ص: 143

 

 

الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 560

 

 

متن عربی:

«مَا وَلَّتْ‏ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا»

 

 

 

برداشت انتخاباتی:

اگر به آدم نالایق رای بدیم، اوضاع همین‌طور پشت سر هم خراب میشه. تا روزی که برگردیم و به آدم درست رای بدیم.

 

 

 

 

 

  • Oceanus

در ماجرای غزوه‌ی بنی قریظه، ماجرا به اینجا ختم می‌شود که سعد بن معاذ، به قتل مردان بنی قریظه حکم می‌کند و پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) حکم را تایید می‌کنند.

 

مردان این قبیله حدود 700 نفر بودند و قرار می‌شود که امام علی (علیه‌السّلام) گردن همه‌ی آن‌ها را بزنند.

حالا چرا امام علی (علیه‌السّلام)؟ 

چون کشتن این افراد، موجب ایجاد کینه و نفرت نسبت به قاتل می‌شد و هرکسی جرات این کار را نداشت. بین آن‌هایی هم که جرات داشتند، پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، امام علی (علیه‌السّلام) را انتخاب کردند و نزدیک‌ترین فرد به خود را، سپر بلایِ امت قرار دادند.

 

این کار آن قدر بزرگ بود که پس از آن، پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، امام علی (علیه‌السّلام) را وصی و جانشین خود اعلام کردند. 

 

 

الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)، ج4، ص 146 الی 147 و  156-159

 

 

  • Oceanus

در یک نقل تاریخی به نقل از عمر بن خطاب آمده است: (ترجمه روان و آزاد)

عمر بن خطاب: «ما در روز اُحُد با نبی اعظم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) بیعت کردیم که فرار نکنیم و اگر کسی فرار کند، گمراه است و اگر کسی کشته شود، شهید»

(خلاصه ماجرا از خودم: اما به غیر از امیرالمونین (علیه‌السّلام) همگی فرار کردند، در این حین، امیرالمونین (علیه‌السّلام) به عمر و دیگر کسانی که فرار می‌کردند رو می‌کنند)

عمر بن خطاب « علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) گفت: کجا می‌روید؟ به سمت آتش جهنم فرار می‌کنید! ... بیعت کردید سپس بیعت خود را شکستید، به خدا قسم شما نسبت به کفاری که می‌کُشَم به قتل اولی‌ترید!»

منبع:

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏20، ص: 53

تفسیر القمی، ج‏1، ص: 115

البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 682

 

وقتی این ماجرا را خواندم، با خودم گفتم این انقلابی‌نماها که در صفوف انقلابیون نفوذ کرده‌اند و در مواقع سختی از پذیرش هزینه‌ی انقلابیگری فرار می‌کنند، اولی به مقابله و مواجه هستند.

  • Oceanus

بخشی از نامه‌ی امام على (علیه‌السّلام) به فرماندهان سپاه‏

بسم اللّه الرحمن الرحیم از بنده خدا على، امیر مؤمنان:

... حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگى، رازى را از شما پنهان ندارم و جز در حکم شرعى، کارى بى مشورت شما نگذرانم و پرداخت حقوقى را که شایسته شماست به عهده تأخیر نیفکنم...

 

پیکار صفین، ص 150

  • Oceanus