علیت کافی از منظر ماکس وبر
این مطلب، براساس مقاله چهارم کتاب "روش شناسی علوم اجتماعی" نوشته شده است. البته برای فهم بخشهای از مطلب، از مقاله دوم هم استفاده کردم. متن وبر خیلی پیچیده بود، لذا سعی کردم مطلب را به زبان فلسفه اسلامی برگردانم.
ماکس وبر یک مفهومی دارد به نام "علیت کافی" که چیزی شبیه شتر مرغ، در ادبیات فارسی است. وقتی به شتر مرغ میگویند بار ببر، میگوید من مرغم. وقتی به او میگویند، پرواز کن، میگوید من شترم. وبر هم برای اینکه جایی میان نسبیت تاریخی و قوانین جهان شمول تجربی بایستد، مفهوم علیت کافی را ایجاد کرد. در دوره وبر دو دسته دانشمند وجود داشتند: یکی آنهایی که قائل به علیت بودند و از بحث علیت، به دنبال قوانین عام و جهان شمول بودند. دیگری عدهای که قائل به علیت نبودند و پدیدههای هر جامعه، را خاص و نسبی میدیدند. وبر با جعل این مفهوم، هم علیت را حفظ کرد و هم نسبیت.
وبر مفهومی به نام علیت کافی میسازد که بنیان آن، بر مفهوم امکان استوار است. وبر با طرح این مفهوم میخواهد بحث علیت را بپذیرد، ولی زیر بار پذیرش تعمیم نرود.[1] برای این کار وبر به سراغ مفهوم امکان میرود و میگوید علتهای کشف شده، پدیدهی اجتماعی را ممکن میسازد نه ضروری، لذا نمیتوان قاعدهی عامی به دست آورد که از حضور علت، حضور معلول نتیجه گرفته شود. حال چرا علتهای کشف شده چنین هستند؟ دلیلِ آن این است که علتهای موثر در یک پدیده، نامتناهی هستند و محقق با توجه به علاقهی خود، از میان علل، گزینش میکند.
حال چرا به این علیت، علیت کافی گفته میشود؟ زیرا محقق تنها بخشی از مجموعهی نامتناهی عوامل را گزینش کرده است و آن را بدل از همهی عوامل، برای رخ دادن معلول، کافی دانسته است.[2]
نقد:
دو تا نقد مینویسم صرفا از این جهت که فکر نکنید با وبر موافقم. تفصیل این نقدها، إن شاءالله در شرح دیدگاه صدرایی میاد.
- وبر با این مفهوم، نمیتواند از دام نسبیگرایی خارج شود.
- نگاه وبر و کلا غربیها از بیخ راجع به علیت غلط است. چرا که آنها علیت را در امور مادی دنبال میکنند، در حالی که علیت بین امور مادی، از سنخ علیت اعدادی است و علیت حقیقی، چیز دیگری است.
- ۰ نظر
- ۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۰۰
- ۱۳۷ نمایش