فرهنگ در اندیشه دورکیم، ذیل امر اخلاقی شکل میگیرد. یعنی دورکیم ایده امر خیر و شر دارد و ذیل این این ایده، امر اخلاقی را شکل میدهد. اما نه اخلاق فردی، بلکه اخلاق اجتماعی که همان هنجارهای اجتماعی و ... است.
نیچه کتابی دارد به نام «فراسوی خیر و شر». یعنی دارد ارزشها را از ذیل ایدهی خیر و شر خارج میکند. به این دسته از ارزشها، ارزش فرهنگی میگویند. یعنی نیچه بین اخلاق و فرهنگ تفاوت قائل میشود.
در ارزشهای فرهنگی، دیگر ایده خیری وجود ندارد که بخواهیم با آن منطبق شویم. مرگ خدا هم یعنی همین، یعنی کنار رفتن ایده خیر و شر و مطلوب و نامطلوب. لذا نیچه و هایدگر و غیرمتافیزیسینها، اخلاق نمینویسند، چون ایده خیر ندارند.
غیرمتافیزیسینها منطق هم نمینویسند، چون منطق هم شامل امر عامی است که مانند امر خیر، باید مفاهیم و گزارههای دیگر در چارچوب آن قرار بگیرند. آنها برای فرار از امر عام، به سمت زبان میروند.
گیاهخواری، مبنای فلسفی دارد. مبنای فلسفی آن، این است که ما با حیوانات دیگر فرقی نداریم. دیگر اخلاقی نیست که بیاید حیوانات دیگر را ابژه کند و خوردن آنها را حلال کند.
نهیلیسم به معنای پوچ گرایی نیست، بلکه به معنای نفی زندگی است. پست مدرنیستها، همهی اخلاقها را نهیلیستی میدانند. چون اخلاق را مایهی تخریب و نابودی طبیعت میدانند. اخلاق، بدن را ابزار، بد و شر میداند، لذا نهیلیستی است.
در اخلاق، پایان تاریخ داریم ولی در فرهنگ، نداریم. پایان تاریخ، همان حصول انسان کامل است. فلسفه تاریخ هم برای همین فضای اخلاقی است.
- ۱ نظر
- ۳۰ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۰۰
- ۸۱ نمایش