تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت فلسفی» ثبت شده است

امر کلی به معنای چیزی است که امور جزئی نسبت به آن سنجیده می‌شوند یا نسبت آن‌ها با هم لحاظ می‌شود. برای انسان کامل یا مدینه فاضله، چیزهایی هستند که ما خودمان یا وضعیت فعلی خودمان را با آن مقایسه می‌کنیم یا همیشه نسبت خودمان با خدا را لحاظ می‌کنیم.

امر کلی مخصوص به فضای دینی یا فلسفی سنتی است. فضای مدرن، به دنبال انکار امر کلی بود اما ناموفق بود و فضای پست مدرن، به دنبال اتمام این پروژه ناتمام مدرنیته است. برای همین در فضای پست مدرن، علم هست اما هیچ معیار کلی برای اعتبار علم نیست و دچار نسبیت می‌شویم. در فضای پست مدرن، دین هست ولی خدایی نیست.

 

اما به عنوان یک مثال ملموس و عینی می‌توانید به شبکه پویا توجه کنید. شبکه پویا علیرغم تمام ظواهر مدرنش، رویکردی به شدت سنتی دارد. در بسیاری از سرودها و نماهنگ‌ها، یک فرد بزرگسال به عنوان نماد امر کلی وجود دارد که کودکان را رهبری می‌کند مانند سرود سلام فرمانده. یا در بسیاری  پویانمایی‌ها، پدر و مادر به عنوان دانای کل حضور دارند. مانند ببعی و همه جوره ماجرا. در بعضی از برنامه‌ها، کودکان حتی سخن نیز نمی‌گویند و دانای کل، از درون کودکان خبر می‌دهد مانند ماجراهای ریرا و جعبه جورواجور.

 

حالا کمی به پویانمایی‌های غربی دقت کنید و ببینید که تقریبا هیچ نوع امر کلی ندارند.

 

 

 

+ توجه به امر کلی گاهی اوقات خیلی افراطی و بدقواره می‌شود مانند نماهنگ‌هایی که بدون هیچ قاعده‌ی ملی دیگری فقط در منتشر زیبا ساخته می‌شود.

  • Oceanus

فرهنگ در اندیشه دورکیم، ذیل امر اخلاقی شکل می‌گیرد. یعنی دورکیم ایده امر خیر و شر دارد و ذیل این این ایده، امر اخلاقی را شکل می‌دهد. اما نه اخلاق فردی، بلکه اخلاق اجتماعی که همان هنجارهای اجتماعی و ... است.

نیچه کتابی دارد به نام «فراسوی خیر و شر». یعنی دارد ارزش‌ها را از ذیل ایده‌ی خیر و شر خارج می‌کند. به این دسته از ارزش‌ها، ارزش فرهنگی می‌گویند. یعنی نیچه بین اخلاق و فرهنگ تفاوت قائل می‌شود.

در ارزش‌های فرهنگی، دیگر ایده خیری وجود ندارد که بخواهیم با آن منطبق شویم. مرگ خدا هم یعنی همین، یعنی کنار رفتن ایده خیر  و شر و مطلوب  و نامطلوب. لذا نیچه و هایدگر و غیرمتافیزیسین‌ها، اخلاق نمی‌نویسند، چون ایده خیر ندارند.

غیرمتافیزیسین‌ها منطق هم نمی‌نویسند، چون منطق هم شامل امر عامی است که مانند امر خیر، باید مفاهیم و گزاره‌های دیگر در چارچوب آن قرار بگیرند. آن‌ها برای فرار از امر عام، به سمت زبان می‌روند.

گیاه‌خواری، مبنای فلسفی دارد. مبنای فلسفی آن، این است که ما با حیوانات دیگر فرقی نداریم. دیگر اخلاقی نیست که بیاید حیوانات دیگر را ابژه کند و خوردن آن‌ها را حلال کند.

نهیلیسم به معنای پوچ گرایی نیست، بلکه به معنای نفی زندگی است. پست مدرنیست‌ها، همه‌ی اخلاق‌ها را نهیلیستی می‌دانند. چون اخلاق را مایه‌ی تخریب و نابودی طبیعت می‌دانند. اخلاق، بدن را ابزار، بد و شر می‌داند، لذا نهیلیستی است.

در اخلاق، پایان تاریخ داریم ولی در فرهنگ، نداریم. پایان تاریخ، همان حصول انسان کامل است. فلسفه تاریخ هم برای همین فضای اخلاقی است.

 

  • Oceanus