تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

بایگانی
پیوندها

یکی از اشتباهات بزرگ و ناشی‌گری‌های آقای رییسی، دادن وعده‌هایی بود که به این زودی‌ها محقق نمیشن. متاسفانه مشاوران و اطرافیان نابلد، به ایشنا نگفتند که این حرف‌ها را نزن. 

قرار بود ایشان برنامه داشته باشد. قرار بود برنامه‌ی دیگران سابقه‌ی ایشان باشد، لکن بعد از گذشت مدت‌ها، تازه امروز رییس بانک مرکزی معین شد و هنوز تکلیف بسیاری از مناصب ریز و درشت مشخص نیست.

  • Oceanus

طبق برخی از نقل ها، سه روز بعد از قتل عثمان، و در روز 18 ذی الحجه مردم با امیرالمومنین علی علیه السلام بیعت کردند. یعنی دوبار با امیرالمونین علیه السلام بیعت شد و هر دو بار، در روز عید غدیر بود.

 

طبق برخی نقل های دیگر، بیعت مردم با امیرالمومنین علیه السلام، یکی دو روزی با عید غدیر اختلاف داشت.

یعنی در هر صورت، قتل عثمان و بیعت دوم مردم با امیرالمومنین علی علیه السلام، همین ایام بوده است.

منبع: کتاب الصحیح من سیره امام علی علیه السلام، نوشته علامه سیدجعفر مرتضی عاملی،  اگر اشتباه نکنم جلد آخر که مربوط به قتل عثمان و بیعت مردم با امیرالمومنین علی علیه السلام است.

  • Oceanus

اخیرا شورای شهر تهران یک گزارشی از دوره شهرداری اقای قالیباف منتشر کرده و مفاسد زیادی رو به ایشون و اطرافیانشون نسبت داده.

 

اصلا کار ندارم شورای شهر داره دروغ میگه یا قالیباف، ولی در هر صورت، اگر رسیدگی قضایی صورت نگیره و دروغگوی واقعی مشخص نشه، آبروی نظام میره و نتیجه ش این میشه که مردم به همه ی مسئولین بدبین میشن.

  • Oceanus

پیش از هر چیزی بگم که با اینکه با آقای رییسی مخالف بودم و به ایشون رای ندادم، اما حالا که ایشون رای آورده، وظیفه‌ی شرعی و انسانی خودم می‌دونم که در آینده، از کارهای درست ایشون حمایت کنم و از کارهای اشتباه ایشون انتقاد کنم و اگرچه مخالف ایشون بودیم، اما قرار  بر عقده‌گشایی نیست و به نظرم منطق خیلی‌های دیگه هم همین باشه.

 

اما قبل از انتخابات:

آقای جلیلی بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای انصراف داد و من شوکه شدم و سردرد گرفتم و تا بعد از انتخابات حالم بد بود. واقعا نسبت به شرکت در انتخابات حالت تهوع گرفتم و به زور خودم رو راضی کردم که اولا بیام رای بدم و دوما رای سفید ندم. (البته الان که به قضیه نگاه می‌کنم، رای سفید کلاسش بیشتر بود :) )

حالا چرا کار آقای جلیلی اشتباه بود:

ایشون با حضورش در انتخابات، یک دوقطبی شدید در بین مذهبی‌ها ایجاد کرد و این دوقطبی صرفا احساسی نبود، بلکه موجب تولید ادبیات‌های دینی و سیاسی جدیدی شد که این دو قطبی حالا حالاها یقه‌ی جامعه را خواهد گرفت. اولا نشانه‌ی این دوقطبی هم این بود که خیلی از طرفداران جلیلی، به رییسی رای ندادن. البته طرفداران آقای زاکانی هم خیلی‌هاشون به رییسی رای ندادن. برای درک این مطلب به دو نمودار زیر دقت بفرمایید:

 

 

طبق این دو نمودار، انگار تمام آرای جلیل و زاکانی، سرریز شده تو سبد رضایی و همتی. خود ایپسا پیش‌بینی کرده بود که با انصراف جلیلی و زاکانی، آرای رییسی به 70% برسه، اما نرسید. 

 

اگر رییسی و اطرافیانش تا دو سال آینده نتونن این بخش رو قانع کنند، احتمالا در انتخابات مجلس، با مشکلاتی مواجه خواهند شد.

 

 

 

اما بعد از انتخابات:

ما در حالت عارفانه نشستیم و مشغول امور شخصی هستیم:

 

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش

که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس

وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل

حریم درگه پیر مغان پناهت بس

به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش

که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس

زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن

صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم

ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس

به منت دگران خو مکن که در دو جهان

رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ

دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

 

 

البته طرفداران آقای رییسی باید خیلی تلاش کنند، چون با پشتوانه‌ی مردمی پایین ایشون، قطعا با بحران‌های جدی روبرو خواهند شد. حتی مسائلی کوچکی مثل ورود بانوان به ورزشگاه نیز می‌توان برای اشان بحران ایجاد کند.

 

 

 

 

  • Oceanus


اینایی که میگن اگر سال 92 جلیلی انصراف میداد، قالیباف رای می آورد، آیا به این مطلب هم فکر کرده اند که اگر قالیباف رای می اورد و گند فساد امثال عیسی شریفی در ریاست جمهوری در میومد، چقدر بدتر میشد.

در حقیقت جلیلی با جلوگیری از ریاست جمهوری قالیباف، آبروی جریان انقلاب را خریده بود.

  • Oceanus

با توجه با افراد تایید صلاحیت شده در انتخابات 1400، برای خیلی‌ها این سوال پیش آمده است که چطور افرادی که این همه سال در نظام اسلامی سابقه داشته‌اند، تایید نشده‌اند؟! اگر قرار است قانون اجرا شود، خیلی از افرادی دوره‌های قبلی تایید صلاحیت شدند، مثل حسن روحانی، نباید تایید صلاحیت می‌شدند. اگر در آن دوره‌ها، قانون اجرا شده است، پس در این دوره بی‌قانونی شده است که بسیاری از افراد با همان شرایط، یا شرایط بهتر، تایید صلاحیت نشده‌اند.

به نظر من در انتخابات‌های 92 و 96 بوده است که قانون اجرا نشده است چراکه شخصی مثل حسن روحانی، همان سال 92 هم شرایط ریاست جمهوری را نداشت. مفاسد حسن روحانی و اسحاق جهانگیری در چهار سال دولت یازدهم هم به قدری زیاد بود که شورای نگهبان بتوانند آن دو را رد صلاحیت کنند.

اما یک سوال: آیا مصلحت سنجی و انجام عمل خلاف قانون برای مجاز است؟

قانون ما قانون کاملی نیست و ممکن است در برخی مواقع به بن بست بخورد، لذا در قانون پیش‌بینی شده است که در چنین مواردی، از طریق حکم حکومتی مقام معظم رهبری، خلاف قانون عمل شود. از این دست موارد هم در طول عمر جمهوری اسلامی کم نداشتیم. مواردی مانند شورای عالی سران قوا، دادگاه ویژه مفاسد اقتصادی، تایید صلاحیت مهرعلی‌زاده و معین در سال 84 و حتی اگر اشتباه نکنم، دادگاه ویژه روحانیت، همگی از مصادیق حکم حکومتی مقام معظم رهبری هستند که قانونی برای آن‌ها نداریم. حالا اگر فرض کنیم در سال 92 و 96 کشور در بحرانی قرار گرفته باشد که مجبور باشد روحانی و جهانگیری را تایید صلاحیت کند، مشکلی نیست.

امّا آیا سال 92 و 96، بحرانی در کار بود؟! شاید بشه گفت بله، بحران بود. بخشی از زیادی از کشور نگاهشون به خارج از کشور و مذاکرات بود و گفتمان انقلابی که نگاهش به داخل باشه (سعید جلیلی) تک و تنها مونده بود و همه‌ی نامزدهای دیگر، او را می‌کوبیدند. بسیاری از بزرگان کشور چه حوزوی و چه دانشگاهی، چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا، همگی چشمشان به خارج بود. بسیاری از همین اصولگراها و به ظاهر مذهبی‌ها، هم‌قلب و هم‌صدای حسن روحانی بودند و بعد از برجام، سیل پیام‌های تبریک سوی روحانی روانه کردند. بسیاری از همین افراد هم نشان داده‌اند که مصالح خودشان را بر مصالح اسلام و انقلاب ترجیح می‌دهند و اگر قانون به داداشیِ آن‌ها گیر بدهد، علیه حکومت اعلان جنگ می‌کنند. اگر در آن سال‌ها، حسن روحانی و جهانگیری، تایید صلاحیت نمی‌شدند، همانطور که سال 88 علیه جمهوری اسلامی اعلان جنگ کردند، در سال 92 هم اعلان جنگ می‌کردند. آیا از این جور موارد باز هم داشتیم؟ بله که داشتیم. بسیاری از پست‌ها و مقام‌ها، حتی در سازمان‌های زیر نظر رهبری دست افرادی است که اگر به آن‌ها پست و مقام داده نشود، علیه جمهوری اسلامی اعلان جنگ می‌کنند. یک نمونه‌ی واضح و آشکار این ماجرا، داستان استعفای محمد سرافراز، رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. بسیاری از مردم اصلا نفهمیدند چنین کسی کی آمد و کی رفت.  حقیقت این است که رهبری در این مورد، یک شخص صالح و توانمند را به ریاست صدا و سیما منصوب کردند، اما اطرافیان ایشان در یک کودتای خاموش، سرافراز را مجبور به استعفا کردند. برای پی بردن به این ماجرا، می‌توانید کتاب روایت یک استعفای سرافراز را بخوانید. خلاصه اینکه در این هشت سال مقام معظم رهبری، خون دل زیادی خوردند و إن شاءالله در این دوره از ریاست جمهوری، یک تغییر استراتژیک یا راهبری در مسائل کشور رخ خواهد داد که إن شاءالله در مطلب بعدی توضیح خواهم داد.

  • Oceanus

«کل فساد کان فی خلافة علی ع و کل اضطراب حدث فأصله الأشعث‏»                        شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏2، ص: 279

 

ابن ابی الحدید معتزلی میگه تمام فسادها و مشکلات در دوران حکومت امام علی (علیه‌السّلام) اشعث است، چرا که اگر اشعث نبود، خوارج از امام علی (علیه‌السّلام) جدا نمی‌شدند و آن حضرت می‌توانست معاویه را شکست دهد و شام را فتح کند.

 

پ.ن: خوارج دو بار از امام علی (علیه‌السّلام) جدا شدند، یک بار بعد از ماجرای حکمیت بود که اشعث نقش پررنگی در آن داشت، بار دوم وقتی بود که امام، خوارج را قانع کرده بود تا دوباره متحد شوند و به جنگ معاویه بروند، اما این بار نیز اشعث فتنه ای به پا می کند و خوارج را از امام علی (علیه‌السّلام) دور می‌کند. شرح این ماجرای دوم، در همان آدرس آمده است.

  • Oceanus

چند سال پیش آقای رفسنجانی توئیت زد که دنیای امروز، دنبای گفتمان است نه موشک. اما بعدش حضرت آقا گفتن کسی که این حرف رو بزنه، یا جاهل است یا خائن. یعنی طرف یا نمی دونه چه حرف غلطی زده یا میدونه و عمدا این حرف رو زده، پس خائنه. نتیجش این شد که رفسنجانی توئیتش رو حذف کرد.

در مواردی دیگر، آقای ظریف هم یه سری حرف‌هایی میزد که موجب شد عده‌ای ایشون رو خائن خطاب کنند. آقا اومد وسط میدون و ازظریف تمجید کرد. در نتیجه اونایی که به ظریف می گفتن خائن، مجبور شدن بگن ظریف آدم خوبیه ولی تفکر خرابشه و یه سری چیزها رو نمی‌فهمه. یعنی دوباره دوگانه‌ی جاهل یا خائن مطرح شد.

اما در سخنرانی اخیری که حضرت آقا در 12 اردیبهشت داشتن، دوگانه‌ی جاهل یا خائن را برداشتند و جاهلان را نیز به خائنین ملحق کردند:

«کسانی به خاطر منافع خودشان کارخانه را به یک شکلی میگیرند، بعد برای اینکه از زمین آن کارخانه استفاده کنند، کارگر را به یک شکلی اخراج میکنند و ابزار کارخانه و آلات کارخانه را به پول تبدیل میکنند، بعد هم زمین را نگه میدارند تا در فرصت مناسبی تبدیل کنند به ساختمان و ارزش افزوده‌ی باطل و حرامی را برای خودشان در این زمینه به دست بیاورند، چه بدانند و چه ندانند، این در واقع یک خیانت است. بعضی‌ها قصد خیانت ندارند و فقط قصد منافع شخصی خودشان را دارند، امّا این خیانت است؛ خیانت به استقلال کشور است، خیانت به اقتصاد کشور است، خیانت به مردم است و خیانت به کارگران است؛ این ضربه‌ی به تولید است

با توجه به این مبنا بر‌می‌گردیم به گذشته:

ظریف، رفسنجانی، روحانی و همه‌‌ی مسببان و بانیان برجام و فجایع اقتصادی فعلی، چه می‌دانستند و چه نمی‌دانستند، به مملکت خیانت کردند.

  • Oceanus

موضوع علم اجتماعی:

از نظر وینج، پدیده‌های اجتماعی شی‌ء نیستند (برخلاف دورکیم که واقعیت اجتماعی را شیء می‌دانست.)[1] هدف مشترک جامعه‌شناسی و معرفت‌شناسی، فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی است[2] که این مساله در حقیقت، به فلسفه و معرفت‌شناسی تعلق دارد و بخش مهمی از جامعه‌شناسی، در حقیقت معرفت‌شناسی است.[3]  معرفت‌شناسی از آن جهت به فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی می‌پردازد که پدیده‌های اجتماعی، ادراک را شکل می‌دهند، حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم.[4] جامعه‌شناسی نیز از آن جهت معرفت‌شناسی است که پدیده‌های اجتماعی، شیء نیستند بلکه ناشی از فهم و ادراک افراد هستند، در نتیجه جامعه‌شناس برای شناخت پدیده‌های اجتماعی، باید فهم و ادراک مردم را بررسی کند. در نتیجه، «شناخت جامعه‌ی انسانی با فعالیت‌های فیلسوف پیوندی استوار دارد.»[5]

روش مطالعه

از نظر وینچ، رفتارهای انسانی، محکوم به قاعده است[6] و فعالیتی معنادار است که طبق قاعده باشد.[7]  قواعد نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[8] و نه تنها قواعد، بلکه حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[9] و خصوصیات فکریِ پدیده‌های اجتماعی، برآمده از نظام فکری و شیوه‌های زندگی در جامعه است.[10] لذا معیار تمییز و دسته‌بندی امور فکری و اجتماعی یک نظام فکری، باید از درون همان نظام فکری باشد، نه خارج از آن.[11]  این مطلب دو نتیجه لازمه دارد:

  • فلسفه و علم اجتماعی، صرفا می‌توانند جوامع مختلف را توصیف کنند، نه قضاوت و مقایسه‌.[12] «به گفته‌ی ویتگنشتاین «فلسفه هر چیزی را بهمان صورت که بود باقی می‌گذارد.»[13]
  • شیوه‌ی علّی علوم طبیعی در فهم پدیده‌های اجتماعی کارایی ندارد، زیرا اولا پدیده‌های اجتماعی شیء نیستند، بلکه برآمده از ادراک و قواعد اجتماعی هستند و ثانیا، همین شیوه‌های علّی علوم، خود برآمده از قواعد اجتماعی هستند. [14]

قانون و علیت

از آنجایی که پدیده‌های اجتماعی از جهت ماهوی با موضوع علوم طبیعی کاملا متفاوت هستند، لذا وینچ به هیچ وجه از قانون و علیت در علوم اجتماعی سخن نمی‌‌گوید. بلکه تنها از قاعده سخن می‌گوید. اما قاعده چیست؟ «اگر کسی همواره به یک طریق، در یک موقعیت عمل کند، از قاعده‌ای متابعت می‌کند.»[15] بدین ترتیب، قاعده یعنی شیوه‌ی ثابت عمل در موقعیت‌های مشابه. البته برای اینکه این شیوه‌ی ثابت عمل، قاعده باشد، باید برای انسان‌های دیگر نیز قابل کشف و درک باشد.[16]

امکان پیش‌بینی:

از نظر وینچ، اگر کسی قواعد حاکم بر رفتار ذهن دیگری را کشف کند، ممکن است رفتارهای آن شخص را در آینده پیش‌بینی کند، اما هیچ ضمانتی برای صحت پیش‌بینی وجود ندارد، زیرا قواعد با توجه به موقعیت به کار می‌روند و برای اینکه قاعده‌ای تکرار شود، باید موقعیت هم تکرار شود، اما قاعده، هیچ چیزی راجع به موقعیت نمی‌گوید و نمی‌توان گفت موقعیت‌های بعدی، شبیه موقعیت فعلی هستند یا خیر، اگرچه برخی از احتمالات را تایید و برخی را رد می‌کند.[17]

بین قواعد و پیش‌بینی‌های محتمل، هیچ ضرورتی وجود ندارد و «هر مجموعه‌ی مفروض از محاسبات ممکن است به هر مجموعه‌ای از نتایج متفاوت ختم شود.»[18] لذا اشتباه در پیش‌بینی، به هیچ وجه به معنای غلط بودن محاسبات پیرامون قواعد نیست، برخلاف علوم طبیعی که ابطال پیش‌بینی، به معنای اشتباه در محاسابات علمی است.[19]

 

[1] (وینچ, 1372, ص. 103)

[2] (وینچ, 1372, ص. 44)

[3] (وینچ, 1372, ص. 45)

[4] (وینچ, 1372, ص. 46)

[5] (وینچ, 1372, ص. 86)

[6] (وینچ, 1372, ص. 52)

[7] (وینچ, 1372 ص. 52)

[8] (وینچ, 1372, ص. 57-58 و 109)

[9] (وینچ, 1372, ص. 46)

[10] (وینچ, 1372, ص. 102)

[11] (وینچ, 1372, ص. 96 و 102-103)

[12] (وینچ, 1372, ص. 91-98)

[13] (وینچ, 1372, ص. 98)

[14] (وینچ, 1372 ص. 80)

[15] (وینچ, 1372, ص. 31)

[16] (وینچ, 1372, ص. 33)

[17] (وینچ, 1372, ص. 87)

[18] (وینچ, 1372, ص. 86)

[19] (وینچ, 1372, ص. 86-87)

  • Oceanus

خلاصه و ترجمه‌ی ماجرا (با اندکی دخل و تصرف برای روان شدن متن):

 

بعد از ماجرای غصب خلافت از امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام)، بعضی از قبایل حاضر به همکاری با ابوبکر نشدند و گفتند که خمس و زکات خود را، تنها به امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) تقدیم می‌کنند نه شخص دیگری. برای همین، ابوبکر لشکر می‌فرستاد تا با این قبایل بجنگند و آن‌ها را تنبیه کنند.  یکی از این قبایل، قبیله‌ی بنی حنیفه.

ابوبکر لشکری فرستاد و مردان بنی حنیفه را کشتند و زنان و بچه‌ها را اسیر کردند و اسرا را به مسجد مدینه آوردند. یکی از زنانِ اسیر که خوله نام داشت رو به قبر رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) ایستاد و پس از سلام، نزد ایشان شکایت کرد. 

طلحه و زبیر خواستند او را بخرند، اما خوله گفت: من  فقط کنیز شخصی می‌شوم که خواب مادرم در زمانی که مرا حامله بود و نشانیِ بین من و مادرم را بگوید و الّا اگر شخص دیگری من را بخرد، خودم را می‌کشم. همه‌ی اهل مسجد عاجز شدند.

پس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) وارد مسجد شدند و ماجرا را پرسیدند و حاضرین ماجرا را تعریف کنند.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند، راست می‌گوید، خواب و نشانی را بگویید و او را مالک شوید. مردم گفتند نمی‌دانیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به خوله گفت: آیا خواب و نشانی را بگویم و تو را مالک شوم؟

خوله گفت: تو که هستی؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من علی بن ابی طالب هستم.

خوله گفت: همان کسی که رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در روز غدیر، او را به عنوان جانشین خود نصب کرد؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من همانم.

خوله گفت: به خاطر تو گرفتار شدیم و اینجا آورده شدیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: اجر شما ضایع نمی‌شود و خدای تعالی پاداش خیر می‌دهد.

سپس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خواب مادر خوله و نشانه‌ی بین او و مادرش را فرمودند.

در این حین خوله گفت: ای مردم، شاهد باشید که من خودم را کنیز او قرار دادم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: بگو همسر!

خوله گفت: شاهد باشید که من خودم را به ازدواج امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) درآوردم همانگونه که او امر کرد.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: تو را به همسری پذیرفتم. 

و مردم از این ماجرا هیجان زده شدند و به شور و شوق آمدند.

 

منبعی که بنده از آن نقل می‌کنم: کتاب الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)، ج11، ص 180 الی 186 می‌باشد. منابع دست اول، در پایان متن عربی، در ادامه‌ی مطلب آمده است.

  • Oceanus