تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

بایگانی
پیوندها

فرداش من با یکی از همسایه‌ها رفتیم دادگاه تا از آن دو خانوم شکایت کنیم.

یکی از همسایه‌ها هم پیگیر شکایت از پلیس‌ها شد.

ما از دو خانوم شکایت کردیم. روز اداری بعدی، رفتیم نیروی انتظامی کل استان قم، بابت رفتار بد آن پلیس‌ها و قبول نکردن شکایت ما، شکایت کردیم.

 

اما ماجرای شکایت از دو خانم:

ما شکایت کردیم و حدود یک ماه بعد، اولین ابلاغیه‌ی دادگاه آمد. تا سه جلسه‌ی پرونده در شورای حل اختلاف باقی می‌ماند. من رفتم و شوهر آن خانم چادری آمد. مرد نسبتا معقولی بود. در جلسه قول داد که هردوی خانم‌ها بیایند و عذرخواهی کنند تا من رضایت بدهم.

اما آن دو خانم نیامدند و ابلاغیه دوم آمد. من رفتم دادگاه ولی آن دو خانم نیامدند.

ابلاغیه سوم آمد. شوهر آن خانم آمد و گفت من که گفتم آن ها می آیند عذرخواهی! منم گفتم دو ماه گذشته! چرا نیامدند؟! گفت کرمانشاه است و کار دارد، مثل تو بیکار نیست. منم گفتم وقتی زنت دوسال رفت زندان می فهمی بیکاری کیه!

همسر آن آقا هم آمد و گفت خواهرم کرمانشاهه! (البته من از همسایه‌هایی که با آن‌ها ارتباط داشتند شنیده بودم که خواهرش به تهران رفت و آمد داشته، آن هم در ایام اغتشاشات بنزینی آبان 98!)

گفتم چطور تا تهران میره، قم نمی تونه بیاد!

 

من از جلسه رفتم بیرون و دادیارها به آن آقا تفهیم کردند که اگر پرونده از شورای حل اختلاف به دادگاه برود، برای آنها خیلی بد می‌شود و تا دو سال حبس و حدود 80 ضربه شلاق در انتظار آن خانم‌ها است.

خلاصه، آن‌ها جوری ترسیدند که آن خانوم غروب از کرمانشاه آمد و هردوی خانوم ها مکتوب، جلوی هیات مدیره عذرخواهی کردند.

 

 

بماند که در ایام شکایت، آن خانوم که همسایه بود، می‌رفت پیش همسایه‌ها و می‌گفت: آن شب آقا من و خواهرم را زیر مشت و لگد گرفته بود و دندان خواهرم هنوز در می‌کند و ... . آن همسایه‌ها هم تمام ما وقع را کف دست من می‌گذاشتند.

 

إن شاءالله ماجرای پلیس‌ها در قسمت بعد.

  • Oceanus

با هم‌سایه‌ها رفتیم کلانتری.

اون دو تا خانوم با ماشین پلیس رفتن داخل. ما هم خواستیم بریم داخل که افسر کلانتری مانع شد و ما را بیرون کرد.

حدود پنجاه دقیقه بیرون جلوی کلانتری منتظر بودیم و نمی‌دانستیم که در کلانتری چه خبر است!

بعد از پنجاه دقیقه، فقط من را به داخل راه دادند.

افسر گفت تو این خانم را زدی؟

گفتم نه، من فقط از خودم دفاع کردم.

گفت این خانوما چیزای دیگه میگن.

گفتم دروغ میگن.

خانوما کلانتری رو گذاشتن روی سرشون و افسر با کلام تند آن ها را ساکت کرد.

افسر زنگ زد به قاضی شیفت تا ببینه تکلیف چیه.

ظاهرا قاضی پشت تلفن بهش گفت که آقا رو رها کنید بره، از خانوم‌ها تعهد بگیرید و رها کنید.

من به افسر گفتم شکایت دارم.

افسر گفت باید بری دادگاه، ما اینجا شکایت قبول نمی‌کنیم. (حرکت خلاف قانون)

گفتم شما حتی از من توضیح نخواستید!

یکی دیگشون با بی احترامی گفت بگو ببینم چی میگی!

من شروع کردم به شرح ماجرا. اما اون افسر در حین گوش دادن دائم به من بی احترامی می‌کرد، مثلا با چیزهای دیگه مشغول می‌شد، با سربازها صحبت می‌کرد، خمیازه می‌کشید و ... .

خلاصه اومدم بیرون و ماجرا رو برای همسایه‌ها تعریف کردم.

اونا هم عصبانی شدن و شروع کردن به داد و بی‌داد.

افسر کلانتری اومد بیرون و گفت برید دادگاه شکایت کنید.

 

إن شاءالله ادامه‌ش فردا.

  • Oceanus

تفاوت مشرب مشایی و اشراق به تفاوت آن‌ها در لزوم کشف و شهود بر‌می‌گردد.

مشاییان قدرت عقل را بی‌نیاز از کشف و‌شهود می‌دانستند، اما اشراقیان، کشف و شهود را در تقویت عقل موثر می‌دانستند.

از این جهت ملاصدرا اشراقی بود اما حکمت متعالیه یک تفاوت اساسی فلسفه مشایی و اشراقی دارد و آن تکیه بر اصالت وجود است. (درآمدی بر نظام حکمت صدرایی ، عبدالرسول عبودیت ، ج۱، صص ۶۸-۷۰)

یعنی اصالت وجود، زیربنای فلسفه‌ی ملاصدرا است.

همچنین از اصالت وجود، سه مساله‌ی دیگر نشأت می‌گیرد که در مجموع این چهار مساله، پایه‌های اصلی حکمت متعالیه به شمار می‌آیند:

 

  1. اصالت وجود و اعتباریت ماهیت
  2. تشکیک در وجود (یا تجلی و تشأن)
  3. وحود رابط معلول
  4. حرکت جوهری

(درآمدی بر نظام حکمت صدرایی ، عبدالرسول عبودیت، ج۱، ص ۶۰)

 

نتیجه آنکه اگر بخواهیم برمبنای حکمت متعالیه علم اجتماعی تولید کنیم، به نوعی  با این چهار مساله سر و کار داریم.

 

 

 

پ.ن1: حقیر پایان‌نامه جدید شروع کردم و از این به بعد حول بخش‌های این پایان‌نامه می‌نویسم.

پ.ن2: إن‌شاءالله در مطالب بعدی، یکی دو نمونه‌ی کوچک از تولید علم اجتماعی از منظر حکمت متعالیه را نشان می‌دهم.

 

 

 

 

  • Oceanus

تو راهروی خانه‌ی همان عضو هیات مدیره بودم که یکی اومد گفت: تو این خانوم رو زدی!

بیا بیرون ببینم.

رفتم بیرون دیدم اون دوتا خانوم، جار و جنجال راه انداختند که آره، این آقا ما رو زده!

یکی دوتا از همسایه‌ها اومدن جلو و به من گفتن: تو این خانوم رو زدی؟!

من داشتم تعریف می‌کردم که یکی از اون خانوم‌ها حمله کرد و دوباره من رو زد.

به خاطر این حرکت وحشیانه‌، اینجا همه به اون خانومه مشکوک شدن.

من چند بار برای افراد مختلف اصل ماجرا رو تعریف کردم.

در همین حین، چند نفر از همسایه‌ها، مجددا به بابت حجاب به اون خانوم تذکر دادن، که اون خانوم شروع کرد به فحش دادن به طلبه‌ها و چادری‌ها و ... .

دیگه اینجا همه فهمیدن حق با منه.

به غیر دو نفر که ظاهرا به اون خانومه چشم طمع داشتند و اتفاقا یکیشون مجرد بود و قبلا حرکات مشکوکی زده بود و مچش رو گرفته بودیم.

بگذریم. خلاصه اون خانوم دست از جار و جنجال و فحاشی به طلبه‌ها و چادر و ... برنمی‌داشت. تصمیم گرفتیم به پلیس زنگ بزنیم.

بعد از کلی معطی پلیس آمد.

افسر از ماشین پیاده شد و دید پنجاه نفر تو حیاط مجتمع هستند.

دید نمی‌تونه همهمه‌ی مردم رو کنترل کنه، اون دوتا خانوم و یکی دوتا از همسایه‌ها رو کشید کنار تا ماجرا رو ازشون بپرسه.

فقط اومد طرف من و یه سوال از من پرسید. تو این خانوم رو زدی؟ من گفتم، خیر، من از خودم دفاع کردم.

همین، سوار ماشینش شد و گفت بیاید کلانتری. البته اون خانوم‌ها رو هم سوار کرد و برد که این کارش خلاف بود. حق نداشت یکی از طرفین دعوا را با ماشین پلیس به کلانتری ببره.

 

ما هم پنج نفر شدیم و  سوار ماشین رئیس هیات مدیره، رفتیم کلانتری.

 

ادامه دارد ...

  • Oceanus

۱. مکنت خانوادگی

۲. استفاده از بزرگ‌ترین اساتید زمان


این دو مساله موجب‌شد که ملاصدرا بتواند در بزرگ‌ترین مراکز علمی زمان حاضر شود و با مشهورترین و متنفذترین عالمان  عصر ارتباط داشته‌باشد و به گنجینه‌ی علمی پیشینیان دسترسی یابد.

 

درآمدی بر نظام حکمت صدرایی،عبدالرّسول عبودیت، ج۱، ص ۲۹ و ۳۰

  • Oceanus

 

 

 

نام کتاب: ما و تاریخ فلسفه اسلامی

 

نویسنده: رضا داوری اردکانی

 

ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

 

 

نظری در رد یا تایید نویسنده ندارم.

 

 

نکته مثبت کتاب: 

  • بیان زیبای پیوستگی اندیشه‌ی فلسفی در شرق جهان اسلام
  • بیان نکاتی جدید راجع به برخی از فیلسوفان مسلمان که یک طلبه یا دانشجوی فلسفه، بعید است خودش به راحتی و در مدّت کم بتواند آن‌ها را کسب کند.

 

نکته‌ی منفی کتاب:

  • ظاهرا در اوایل کتاب، نویسنده در بیان مقصود خود کمی الکن است، تا چند فصل، این حس با من وجود داشت که نویسنده مطلبی را می‌خواسته بگوید ولی نگفته‌است.
  • برای کسانی که فلسفه نخوانده‌اند، سنگین است.

 

در مجموع به کسانی که در اوایل راه فلسفه‌خوانی هستند، حتما توصیه می‌کنم که این کتاب را بخوانند.

  • Oceanus

آیا میدانستید در عصر صفوی و قاجار، معتادان را قبل از سحر، با بانگ "چای است و تریاک"* هوشیار می کردند تا آخرین استعمال را داشته باشند!!!

 

 

آیا می دانستید معتادین، برای اینکه در طول روز، مشکلی نداشته باشند، در هنگام سحر، تریاک را به صورت شیاف استعمال می کردند تا در طول روز مشکلی نداشته باشند؟!

 

 

 

منبع: کتاب دین زیسته و زندگی روزانه، ابراهیم موسی پور بشلی

 

* یا عبارت:  آب است و تریاک

  • Oceanus

 

بسیاری از عناصر فرهنگی که ما امروزه آن‌ها نقد می‌کنیم،پس‌زمینه‌های فرهنگی خاص دارند. برای مثال، بسیاری از زنان جوان، با آرایش‌های غلیظی در مجالس دینی حاضر می‌شوند و دائم در حال صحبت هستند و به واعظ و خطیب گوش نمی‌دهند، و هرچه صاحبان و بانیان مجلس، آن‌ها را به سکوت دعوت می‌کنند، اثری ندارد. امّا به این مسأله دقت نمی‌شود که چرا زن‌ها چنین می‌کنند؟! زن‌ها به دلیل حضور اجتماعی کمتر، نسبت به مردان، این فرصت‌ها را برای حضور و فعالیت اجتماعی غنیمت می‌شمارند و نمی‌توانند ساکت بنشینند.[1] یعنی آنها آمده‌اند که خودنمایی کنند و تمام هدفشان خودنمایی است و اگر قرارباشد که چنین کاری نکنند، به احتمال بالا اصلا در این مجالس شرکت نمی‌کنند.

 

 

نتیجه: تا موقعی که برای زنان مسلمان، زمینه‌ی حضور و فعالیت اجتماعی مناسب فراهم نشود، نقدهای ما راه به جایی نخواهد برد و نباید منتظر تغییر مثبتی باشیم.

 

 

 

[1] رک: دین زیسته و زندگی روزانه، ابراهیم موسی‌پور بشلی،پژوهشکده تاریخ اسلام، فصل دوم: خانه و خانواده

 

 

 

  • Oceanus

 

یکی از نکات مهم در نقد و رد عناصر سبک زندگی، توجّه به پس‌زمینه‌های فرهنگی آن عناصر است.

 

 

یکی از نمونه‌های عدم توجّه به این پس‌زمینه‌ها، نقد برده‌داری در اسلام است. برای مثال وقتی می‌خواهند زندگی یک برده را مجسم کنند، یک دختر یا پسرِ امروزی را در شرایط زندگی یک برده در هزارسال پیش تجسّم می‌کنند و به بیان درد و رنج‌های آن برده می‌پردازند، در حالی که این کار اشتباه است. در زمان‌های گذشته، نه تنها برده‌ها بلکه انسان‌های آزاد هم سطح توقّعشان از مردم عصرحاضر کمتر بوده‌است.

 

 

برای مثال، آن موقع یک برده چه می‌خواست؟ جا میخواست که ارباب به او می‌داد، غذا می‌خواست که ارباب به او می‌داد، همسر می‌خواست که ارباب، کنیزی را به همسری او درمی‌آورد. دیگر چه می‌خواست؟

 

 

در زمان‌های گذشته، تنوّع غذایی عصرحاضر و تنوّع پوشاک فعلی وجود نداشت، دانشگاه رفتن اصلا مطرح نبود، وسایل حمل و نقل ساده بود و بسیاری از مسافرت‌ها امکان نداشت. اگر اینها را به جمعیت بالای خانواده‌ها اضافه کنید، متوجّه می‌شوید که زندگی مردم عادی با زندگی برده‌ها خیلی تفاوتی نداشت و برده‌داری، یک مسأله‌ی حاد اجتماعی نبود.[1]

 

 

 
 

[1] برای مطالعه راجع به ساختار خانواده در زمان‌های قدیم، تقریبا به تمام کتاب‌های جامعه‌شناسی خانواده می‌توانید رجوع کنید.

 

 

 

 

 

 

  • Oceanus

هفت موج اصلاحات

نوشته‌ی حمید پارسانیا

 

 

خیلی وقت بود که یک کتاب عالی و باحال نخونده‌بودم.

اصلا نمی‌‎تونستم سرجام بشینم.

تمام تعاریفی که راجع به کتاب و نویسنده‌ش شنیده بودم رو حق یافتم!

 

خلاصه کتاب:

این کتاب به بررسی هفت نظریه برای اصلاح رابطه‌ی بین مردم و حکومت می‌پردازه. ( از قاجار تا زمان حال)

 

نظریه اوّل: عدالتخانه

نظریه عدالت‌خانه که علمای شیعه هم پیگیرش بودن و شکست خورد و یک تحلیل قشنگ راجع به عملکرد علمای مخالف سیاست در آن عصر و بعد از آن.

 

نظریه دوم: سکولاریزاسیون

بررسی نظریه‌ی غربزده‌های دوران قاجار و علل شکست آنها و ...

 

نظریه سوم: نظریه پردازان رادیکال

بررسی مارکسیسم  و کوشش‌ها ناکام آنها

 

نظریه چهارم: ولایت فقیه

همون نظریه ولایت فقه خودمون! + زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و ...

 

نظریه پنجم: رهبری کاریزماتیک

بررسی نظریه‌ی مذهبی‌های غربزده!

همون نظریه ماکس وبر هستش!

 

این فصل از کتاب برای من غوغا بود!

ماکس وبر رو تازه اینجا شناختم. اینجا فهمیدم که چرا وبر، از سه کنش و چهار اقتدار صحبت میکنه!

 

 

نظریه‌ی ششم: بسیج توده‌ای و جامعه‌ی مدنی

از اینجا به بعد نقد و بررسی گفتمان همین اصلاح‌طلب‌های خودمونه!

 

نظریه ششم: هفتمین گفتمان

ترکیب نظریه ششم، با فضای پست مدرنیستی هستش.

در این بیان میشه که غرب با شکّاکیت به بقیه حمله میکنه تا ایدئولوژی خودش رو حاکم بکنه.

 

 

اگر در مجموع بخوام فقط یک نکته از این کتاب بگم، اینه:

اصلاح‌طلب‌های ایران، هیچگاه موفق نخواهند بود، چون نظریات اصلاح‌طلبانهی غربی، در فضای اجتماعی غرب کارآمد هستند و فضای ایران، با اصلاحات به شکل فضای غربی درنمی‌آید، بلکه نیاز به تغییرات ساختاری و اساسی است.

 

یعنی بالاخره یا اصلاح‌طلبان در انقلاب هضم می‌شوند یا دروغگویی آنان آشکار خواهد‌شد و جامعه‌ی ایران، با آنان مقابله خواهد‌کرد.

 

این خلاصه‌ی آخر، واضح بود؟!

 

  • Oceanus