از اونجایی که دولت انقلابی سیزدهم، خطوط قرمز و آرزوهای برآورده نشده جریان غربگرا را یکی پس از دیگری عملی میکند، احتمالا گام بعدی رسمیت روسپیگری، آرزوی برخی از اعتدالیون است. اما فارغ از بحثهای دینی و ارزشی، این بحث مشکلات خاص خود را دارد که از رسمیت آن جلوگیری میکند یا اگر هم رسمی شود، آن را با مشکلات متعدد مواجه می سازد. لذا به نفع دولت انقلابی است که سمت این موضوع نرود.
سن بازنشستگی
اولین مشکل بحث سن بازنشستگی و بیمه است. به دلیل اینکه از یکسو شادابی و طراوت زنان خیلی ماندگار نیست و از سوی دیگر، دختران جوان خیلی راحت وارد بازار روسپیگری می شوند، زنان روسپی خیلی زود باید از بازار کار خارج شوند. به عبارت دیگر خیلی زود از کار افتاده میشوند و نمیتوانند سی سال حق بیمه واریز کنند.در این شرایط شرکتهای بیمه، یا نباید روسپیان را بیمه کنند یا باید زیر بار مالی سنگین بازنشستگی پیش از موعد زنان روسپی بروند. این در حالی است که همین الان هم صندوق های بازنشستگی کشور در حال ورشکستگی هستند و از سن پایین بازنشستگی گلایهمندند. پس به سود شرکتهای بیمه است که روسپیگری امری زیرزمینی بماند.
تنظیم بازار
مشکل بعدی بحث تنظیم بازار است. چگونه قرار است بازار روسپیان تنظیم شود؟ مثلا چگونه قرار است روی یک روسپی نرخی بگذارند؟ براساس سن یا قطر اندام یا سابقه و مهارت؟ اگر یک روسپی گرانفروشی کند، چه سازمانی با آن برخورد میکند؟ مجازاتش چیست؟ اندامش را پلمپ میکنند یا او را در زندان می اندازند؟ و یا در جهت عکس، اگر برخی از روسپیان نرخ شکنی کنند، با چه معیاری کف نرخ معین میشود و چه بر برخوردی با روسپیان فقیری که نرخشکنی میکنند میشود؟
تبلیغات
مشکل بعدی، بحث تبلیغات است. وقتی روسپیگری یک شغل رسمی بشود باید بتواند تبلیغات هم داشته باشد. آن وقت است که در و دیوار شهر و رسانهها، مملو از تصاویر زنان برهنه میشود که این مساله حتی در غرب هم مورد اعتراض است.
اختلافات و حوادث
مشکل دیگر بحث اختلافات و حوادث است. اگر برای یک روسپی در حین ارائهی خدمت مشکلی رخ بدهد، چگونه خسارت دریافت کند؟ باید افسر در صحنه حاضر شود یا چهار شاهد حضور پیدا کنند؟! یا راه دیگری وجود دارد؟!
از خود بیگانگی
اگر از زاویه مارکسیستی به بحث نگاه کنیم. وقتی کارگر بیچاره با کار خود را میفروشند و دچار از خود بیگانگی میشود، روسپیانی که خودفروشی میکنند دچار چه میشوند؟
محرومیت از همسری و مادری موفق
یک روسپی نمیتواند طعم خوش همسری و مادری را تجربه کند. زنی که شوهر دارد و شوهرش او را از جهت مالی تامین میکند، دیگر چرا روسپیگری کند؟! وقتی یک زن، روسپیگری میکند، یعنی نیازمند درآمد آن است و یا شوهر ندارد یا شوهر به در چند بخوری ندارد، نتیجه آنکه زندگی خانوادگی خوبی هم ندارد.
زن روسپی مادر خوبی هم نخواهد بود. طبق آمارها، اکثر فرزندان تک والدینی، در فقر و محرومیت قرار دارند خصوصا فرزندانی که با مادر خود هستند. یک زن روسپی به احتمال بالا از پس تامین یک زندگی خوب برای فرزند خود برنخواهند آمد.
عدم پذیرش توسط اکثر مردم
روسپیگری به عنوان یک ارزش هم قابلیت مطرح شدن در جامعه را ندارد. حتی در کشورهایی مثل آلمان که بزرگترین فحشاخانههای دنیا در آنجا قرار دارد، بسیاری از روسپیان، به قانونی که روسپیگری را رسمیت میبخشید و آن را ساماندهی میکند اعتراض کردند، به چه دلیل؟! به دلیل اینکه میترسیدند نامشان به صورت رسمی به عنوان روسپی ثبت شود و آبرو و اعتبار آنها به خطر بیافتد.
برای وجود روسپیگری به عنوان یک شغل سالم در جامعه باید دهها و بلکه صدها محدودیت قانونی وضع کنند که البته بازهم چاره ساز نخواهد بود، چرا؟! چون قانون باید پشتوانه اخلاقی داشته باشد و روسپیگری در نهایت بی اخلاقی و اباحی گری قرار دارد و هیچ اخلاق و یا حداقل اخلاق قدرتمندی از آن حمایت نمیکند، لذا رسمیت روسپیگری هیچگاه موفق نخواهد بود. شاهد این مدعا نیز وجود باندهای بزرگ قاچاق انسان و گروههای تبهکاری است که در کشورهای اروپایی مشغول بردهداری جنسی هستند.
این مطلب ادامه دارد....