تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

سعی می‌کنم به عنوان یک جامعه‌شناس، پدیده‌های اطرافم را تبیین کنم

تمرین جامعه‌شناسی

طلبو
دانشجو
اهل مطالعات جامعه‌شناسی
مشتاق شنیدن و دیدن نقد شما

پیوندها

«کل فساد کان فی خلافة علی ع و کل اضطراب حدث فأصله الأشعث‏»                        شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏2، ص: 279

 

ابن ابی الحدید معتزلی میگه تمام فسادها و مشکلات در دوران حکومت امام علی (علیه‌السّلام) اشعث است، چرا که اگر اشعث نبود، خوارج از امام علی (علیه‌السّلام) جدا نمی‌شدند و آن حضرت می‌توانست معاویه را شکست دهد و شام را فتح کند.

 

پ.ن: خوارج دو بار از امام علی (علیه‌السّلام) جدا شدند، یک بار بعد از ماجرای حکمیت بود که اشعث نقش پررنگی در آن داشت، بار دوم وقتی بود که امام، خوارج را قانع کرده بود تا دوباره متحد شوند و به جنگ معاویه بروند، اما این بار نیز اشعث فتنه ای به پا می کند و خوارج را از امام علی (علیه‌السّلام) دور می‌کند. شرح این ماجرای دوم، در همان آدرس آمده است.

  • Oceanus

چند سال پیش آقای رفسنجانی توئیت زد که دنیای امروز، دنبای گفتمان است نه موشک. اما بعدش حضرت آقا گفتن کسی که این حرف رو بزنه، یا جاهل است یا خائن. یعنی طرف یا نمی دونه چه حرف غلطی زده یا میدونه و عمدا این حرف رو زده، پس خائنه. نتیجش این شد که رفسنجانی توئیتش رو حذف کرد.

در مواردی دیگر، آقای ظریف هم یه سری حرف‌هایی میزد که موجب شد عده‌ای ایشون رو خائن خطاب کنند. آقا اومد وسط میدون و ازظریف تمجید کرد. در نتیجه اونایی که به ظریف می گفتن خائن، مجبور شدن بگن ظریف آدم خوبیه ولی تفکر خرابشه و یه سری چیزها رو نمی‌فهمه. یعنی دوباره دوگانه‌ی جاهل یا خائن مطرح شد.

اما در سخنرانی اخیری که حضرت آقا در 12 اردیبهشت داشتن، دوگانه‌ی جاهل یا خائن را برداشتند و جاهلان را نیز به خائنین ملحق کردند:

«کسانی به خاطر منافع خودشان کارخانه را به یک شکلی میگیرند، بعد برای اینکه از زمین آن کارخانه استفاده کنند، کارگر را به یک شکلی اخراج میکنند و ابزار کارخانه و آلات کارخانه را به پول تبدیل میکنند، بعد هم زمین را نگه میدارند تا در فرصت مناسبی تبدیل کنند به ساختمان و ارزش افزوده‌ی باطل و حرامی را برای خودشان در این زمینه به دست بیاورند، چه بدانند و چه ندانند، این در واقع یک خیانت است. بعضی‌ها قصد خیانت ندارند و فقط قصد منافع شخصی خودشان را دارند، امّا این خیانت است؛ خیانت به استقلال کشور است، خیانت به اقتصاد کشور است، خیانت به مردم است و خیانت به کارگران است؛ این ضربه‌ی به تولید است

با توجه به این مبنا بر‌می‌گردیم به گذشته:

ظریف، رفسنجانی، روحانی و همه‌‌ی مسببان و بانیان برجام و فجایع اقتصادی فعلی، چه می‌دانستند و چه نمی‌دانستند، به مملکت خیانت کردند.

  • Oceanus

موضوع علم اجتماعی:

از نظر وینج، پدیده‌های اجتماعی شی‌ء نیستند (برخلاف دورکیم که واقعیت اجتماعی را شیء می‌دانست.)[1] هدف مشترک جامعه‌شناسی و معرفت‌شناسی، فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی است[2] که این مساله در حقیقت، به فلسفه و معرفت‌شناسی تعلق دارد و بخش مهمی از جامعه‌شناسی، در حقیقت معرفت‌شناسی است.[3]  معرفت‌شناسی از آن جهت به فهم ماهیت پدیده‌های اجتماعی می‌پردازد که پدیده‌های اجتماعی، ادراک را شکل می‌دهند، حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم.[4] جامعه‌شناسی نیز از آن جهت معرفت‌شناسی است که پدیده‌های اجتماعی، شیء نیستند بلکه ناشی از فهم و ادراک افراد هستند، در نتیجه جامعه‌شناس برای شناخت پدیده‌های اجتماعی، باید فهم و ادراک مردم را بررسی کند. در نتیجه، «شناخت جامعه‌ی انسانی با فعالیت‌های فیلسوف پیوندی استوار دارد.»[5]

روش مطالعه

از نظر وینچ، رفتارهای انسانی، محکوم به قاعده است[6] و فعالیتی معنادار است که طبق قاعده باشد.[7]  قواعد نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[8] و نه تنها قواعد، بلکه حتی بنیادی‌ترین مفاهیم، مانند مفاهیم دال بر تعمیم نیز برآمده از بافت اجتماعی هستند[9] و خصوصیات فکریِ پدیده‌های اجتماعی، برآمده از نظام فکری و شیوه‌های زندگی در جامعه است.[10] لذا معیار تمییز و دسته‌بندی امور فکری و اجتماعی یک نظام فکری، باید از درون همان نظام فکری باشد، نه خارج از آن.[11]  این مطلب دو نتیجه لازمه دارد:

  • فلسفه و علم اجتماعی، صرفا می‌توانند جوامع مختلف را توصیف کنند، نه قضاوت و مقایسه‌.[12] «به گفته‌ی ویتگنشتاین «فلسفه هر چیزی را بهمان صورت که بود باقی می‌گذارد.»[13]
  • شیوه‌ی علّی علوم طبیعی در فهم پدیده‌های اجتماعی کارایی ندارد، زیرا اولا پدیده‌های اجتماعی شیء نیستند، بلکه برآمده از ادراک و قواعد اجتماعی هستند و ثانیا، همین شیوه‌های علّی علوم، خود برآمده از قواعد اجتماعی هستند. [14]

قانون و علیت

از آنجایی که پدیده‌های اجتماعی از جهت ماهوی با موضوع علوم طبیعی کاملا متفاوت هستند، لذا وینچ به هیچ وجه از قانون و علیت در علوم اجتماعی سخن نمی‌‌گوید. بلکه تنها از قاعده سخن می‌گوید. اما قاعده چیست؟ «اگر کسی همواره به یک طریق، در یک موقعیت عمل کند، از قاعده‌ای متابعت می‌کند.»[15] بدین ترتیب، قاعده یعنی شیوه‌ی ثابت عمل در موقعیت‌های مشابه. البته برای اینکه این شیوه‌ی ثابت عمل، قاعده باشد، باید برای انسان‌های دیگر نیز قابل کشف و درک باشد.[16]

امکان پیش‌بینی:

از نظر وینچ، اگر کسی قواعد حاکم بر رفتار ذهن دیگری را کشف کند، ممکن است رفتارهای آن شخص را در آینده پیش‌بینی کند، اما هیچ ضمانتی برای صحت پیش‌بینی وجود ندارد، زیرا قواعد با توجه به موقعیت به کار می‌روند و برای اینکه قاعده‌ای تکرار شود، باید موقعیت هم تکرار شود، اما قاعده، هیچ چیزی راجع به موقعیت نمی‌گوید و نمی‌توان گفت موقعیت‌های بعدی، شبیه موقعیت فعلی هستند یا خیر، اگرچه برخی از احتمالات را تایید و برخی را رد می‌کند.[17]

بین قواعد و پیش‌بینی‌های محتمل، هیچ ضرورتی وجود ندارد و «هر مجموعه‌ی مفروض از محاسبات ممکن است به هر مجموعه‌ای از نتایج متفاوت ختم شود.»[18] لذا اشتباه در پیش‌بینی، به هیچ وجه به معنای غلط بودن محاسبات پیرامون قواعد نیست، برخلاف علوم طبیعی که ابطال پیش‌بینی، به معنای اشتباه در محاسابات علمی است.[19]

 

[1] (وینچ, 1372, ص. 103)

[2] (وینچ, 1372, ص. 44)

[3] (وینچ, 1372, ص. 45)

[4] (وینچ, 1372, ص. 46)

[5] (وینچ, 1372, ص. 86)

[6] (وینچ, 1372, ص. 52)

[7] (وینچ, 1372 ص. 52)

[8] (وینچ, 1372, ص. 57-58 و 109)

[9] (وینچ, 1372, ص. 46)

[10] (وینچ, 1372, ص. 102)

[11] (وینچ, 1372, ص. 96 و 102-103)

[12] (وینچ, 1372, ص. 91-98)

[13] (وینچ, 1372, ص. 98)

[14] (وینچ, 1372 ص. 80)

[15] (وینچ, 1372, ص. 31)

[16] (وینچ, 1372, ص. 33)

[17] (وینچ, 1372, ص. 87)

[18] (وینچ, 1372, ص. 86)

[19] (وینچ, 1372, ص. 86-87)

  • Oceanus

خلاصه و ترجمه‌ی ماجرا (با اندکی دخل و تصرف برای روان شدن متن):

 

بعد از ماجرای غصب خلافت از امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام)، بعضی از قبایل حاضر به همکاری با ابوبکر نشدند و گفتند که خمس و زکات خود را، تنها به امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) تقدیم می‌کنند نه شخص دیگری. برای همین، ابوبکر لشکر می‌فرستاد تا با این قبایل بجنگند و آن‌ها را تنبیه کنند.  یکی از این قبایل، قبیله‌ی بنی حنیفه.

ابوبکر لشکری فرستاد و مردان بنی حنیفه را کشتند و زنان و بچه‌ها را اسیر کردند و اسرا را به مسجد مدینه آوردند. یکی از زنانِ اسیر که خوله نام داشت رو به قبر رسول‌الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) ایستاد و پس از سلام، نزد ایشان شکایت کرد. 

طلحه و زبیر خواستند او را بخرند، اما خوله گفت: من  فقط کنیز شخصی می‌شوم که خواب مادرم در زمانی که مرا حامله بود و نشانیِ بین من و مادرم را بگوید و الّا اگر شخص دیگری من را بخرد، خودم را می‌کشم. همه‌ی اهل مسجد عاجز شدند.

پس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) وارد مسجد شدند و ماجرا را پرسیدند و حاضرین ماجرا را تعریف کنند.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند، راست می‌گوید، خواب و نشانی را بگویید و او را مالک شوید. مردم گفتند نمی‌دانیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به خوله گفت: آیا خواب و نشانی را بگویم و تو را مالک شوم؟

خوله گفت: تو که هستی؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من علی بن ابی طالب هستم.

خوله گفت: همان کسی که رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در روز غدیر، او را به عنوان جانشین خود نصب کرد؟

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: من همانم.

خوله گفت: به خاطر تو گرفتار شدیم و اینجا آورده شدیم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: اجر شما ضایع نمی‌شود و خدای تعالی پاداش خیر می‌دهد.

سپس امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خواب مادر خوله و نشانه‌ی بین او و مادرش را فرمودند.

در این حین خوله گفت: ای مردم، شاهد باشید که من خودم را کنیز او قرار دادم.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: بگو همسر!

خوله گفت: شاهد باشید که من خودم را به ازدواج امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) درآوردم همانگونه که او امر کرد.

امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) فرمودند: تو را به همسری پذیرفتم. 

و مردم از این ماجرا هیجان زده شدند و به شور و شوق آمدند.

 

منبعی که بنده از آن نقل می‌کنم: کتاب الصحیح من سیرة امام علی (علیه‌السّلام)، ج11، ص 180 الی 186 می‌باشد. منابع دست اول، در پایان متن عربی، در ادامه‌ی مطلب آمده است.

  • Oceanus

در این مطلب قصد دارم مبانی دورکیم در کتاب "قواعد روش جامعه شناسی" را بر کار دیگرش، یعنی "خودکشی" تطبیق دهم و ببینم آیا قواعدی که خودش گفته است، در این اثر رعایت شده است یا خیر.

فقط یک نکته را باید لحاظ کرد:  از اونجایی که محور مطالعات من مربوط به پیش‌بینی در علوم اجتماعی است، فقط قسمت‌هایی را را بررسی کردم که به این موضوع ربط داشته باشد.

اهم مبانی دورکیم در کتاب قواعد روش:

وجود واقعیت اجتماعی به عنوان موضوع علم اجتماعی

تقدم نظریه بر مشاهده و پرهیز از مفاهیم و نظریات ذهنی، بدون پشتوانه تجربی

اصل علیت و وجود قوانین علی در جامعه

  • Oceanus

در این مطلب قصد دارم مبانی دورکیم در کتاب "قواعد روش جامعه شناسی" رو بر کار دیگرش، یعنی "درباره تقسیم کار اجتماعی" تطبیق دهم ببینم آیا قواعدی که خودش گفته است، در این اثر رعایت شده است یا خیر.

فقط دو نکته را باید لحاظ کرد:

  • کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی، قبل از کتاب قواعد روش جامعه شناسی نوشته شده‌است.
  • از اونجایی که محور مطالعات من مربوط به پیش‌بینی در علوم اجتماعی است، فقط قسمت‌هایی را را بررسی کردم که به این موضوع ربط داشته باشد.

اهم مبانی دورکیم در کتاب قواعد روش:

وجود واقعیت اجتماعی به عنوان موضوع علم اجتماعی

تقدم نظریه بر مشاهده و پرهیز از مفاهیم و نظریات ذهنی، بدون پشتوانه تجربی

اصل علیت و وجود قوانین علی در جامعه

  • Oceanus

سعید جلیلی

۰۹
فروردين

من به سعید جلیلی رای خواهم داد:

 

1. شناخته شده است و می‌دونم چکاره است. مثل احمدی‌نژاد نیست که یه عده بندازنش تو دامن ملت، بعد که گندش در اومد، هیچکس اونو گردن نمی‌گیره.

 

2. در این هشت سال شجاعانه از مواضعش دفاع کرده و نترسیده و در شرایط مختلف، رنگ عوض نکرده.

 

3. یک ولایتمدارِ باسواد است. طبق مطالعات و تحقیقاتی که برای پایان‌نامه‌ی سطح سه حوزه داشتم، وقتی مواجهه‌ی سیاستمداران اصولگرا و اصلاح‌طلب را با مفهوم آتش به اختیار مقایسه می‌کردم، این حس بهم دست داد که اکثر سیاستمداران اصولگرا، واقعا سواد سیاسی ندارن یا ارزش خاصی برای بیانات حضرت آقا قائل نیستن. به نظرم قوی‌ترین مواجهه‌ی علمی با فرمایش حضرت آقا، مخصوص سعید جلیلی و آیت الله رئیسی بود. ایده‌ی دولت سایه که نوعی آتش به اختیار است، به نظرم اوج زمان‌شناسی و انقلابی‌گریِ یک سیاستمدار در عصر قدرت‌گرفتن انسان‌های دورو و فریب‌کاری مثل حسن روحانی بود.

 

 

 

پ.ن: ممکنه بگید این بنده اصلا رای نمیاره و از این جور حرفا. اولا که این حرف را قبول ندارم و در مطلب بعدی میگم چرا.  اما حتی اگر شرایط طوری باشه که تنها حامی سعید جلیلی من باشم، باز هم ازش حمایت خواهم کرد، چون حمایت از اصلح رو وظیفه‌ی خودم میدونم. مگر اینکه شخصی اصلح نسبت به جلیلی پیدا بشه.

  • Oceanus

در انتخابات‌های گذشته، با برخی افراد مواجه می‌شدم که همون اول کار می‌گفتن به فلانی رای نمی‌دن، چون رای نمیاره! یعنی ملاک اصلیشون مقبولیت بود!

با این ملاک، اگر زمان امام علی (علیه‌السّلام) هم حضور داشتن، به دلیل عدم مقبولیت ایشان، احتمالا به یاران ابوبکر و عمر می‌پیوستند.

  • Oceanus

این مطلب، براساس مقاله چهارم کتاب "روش شناسی علوم اجتماعی" نوشته شده است. البته برای فهم بخش‌های از مطلب، از مقاله دوم هم استفاده کردم. متن وبر خیلی پیچیده بود، لذا سعی کردم مطلب را به زبان فلسفه اسلامی برگردانم.

 

ماکس وبر یک مفهومی دارد به نام "علیت کافی" که چیزی شبیه شتر مرغ، در ادبیات فارسی است. وقتی به شتر مرغ می‌گویند بار ببر، می‌گوید من مرغم. وقتی به او می‌گویند، پرواز کن، می‌گوید من شترم. وبر هم برای اینکه جایی میان نسبیت تاریخی و قوانین جهان شمول تجربی بایستد، مفهوم علیت کافی را ایجاد کرد. در دوره وبر دو دسته دانشمند وجود داشتند: یکی آن‌هایی که قائل به علیت بودند و از بحث علیت، به دنبال قوانین عام و جهان شمول بودند. دیگری عده‌ای که قائل به علیت نبودند و پدیده‌های هر جامعه، را خاص و نسبی می‌دیدند. وبر با جعل این مفهوم، هم علیت را حفظ کرد و هم نسبیت.

وبر مفهومی به نام علیت کافی می‌سازد که بنیان آن، بر مفهوم امکان استوار است. وبر با طرح این مفهوم می‌خواهد بحث علیت را بپذیرد، ولی زیر بار پذیرش تعمیم نرود.[1] برای این کار وبر به سراغ مفهوم امکان می‌رود و می‌گوید علت‌های کشف شده، پدیده‌ی اجتماعی را ممکن می‌سازد نه ضروری، لذا نمی‌توان قاعده‌‌ی عامی به دست آورد که از حضور علت، حضور معلول نتیجه گرفته شود. حال چرا علت‌های کشف شده چنین هستند؟ دلیلِ آن این است که علت‌های موثر در یک پدیده، نامتناهی هستند و محقق با توجه به علاقه‌ی خود، از میان علل، گزینش می‌کند.

حال چرا به این علیت، علیت کافی گفته می‌شود؟ زیرا محقق تنها بخشی از مجموعه‌ی نامتناهی عوامل را گزینش کرده است و آن را بدل از همه‌‌ی عوامل، برای رخ دادن معلول، کافی دانسته است.[2]

 

نقد:

دو تا نقد می‌نویسم صرفا از این جهت که فکر نکنید با وبر موافقم. تفصیل این نقدها، إن شاءالله در شرح دیدگاه صدرایی میاد.

  1. وبر با این مفهوم، نمی‌تواند از دام نسبی‌گرایی خارج شود.
  2. نگاه وبر و کلا غربی‌ها از بیخ راجع به علیت غلط است. چرا که آن‌ها علیت را در امور مادی دنبال می‌کنند، در حالی که علیت بین امور مادی، از سنخ علیت اعدادی است و علیت حقیقی، چیز دیگری است.
 

[1] (وبر, 1397, ص. 255)

[2] (وبر, 1397, ص. 254)

  • Oceanus

یکی از بحث های مهم در فلسفه علم، رابطه‌ی بین تجربه و مفهوم یا نظریه است. در فلسفه غرب، دو دیگاه اصلی وجود دارد:

  1. تجربه مقدم بر نظریه و مفهوم است:

اثبات‌گرایان و ابطال‌گرایان، قائل به این نظر هستند. یعنی اول برویم آزمایش و تجربه کنیم و بعد به نظریه برسیم.(البته با لحاظ تفاوت هایی که بین ابطال گرایان و اثبات گرایان وجود دارد.) دورکیم در این نقطه ایستاده است.

  1. نظریه و مفهوم، مقدم بر تجربه است:

طبق نظر این دسته که متاثر از کانت هستند، ما بدون پیش‌فرض‌های نظری و مفهومی، نمی‌توانیم به سراغ واقعیت برویم و همیشه گرفتار پیش‌فرض‌ها هستیم. وبر در این نقطه ایستاده است.

 

مشکل این دو نظریه در این است که اولی قابل دفاع نیست و دومی به نسبی‌گرایی منجر می‌شود.

 

عده‌ای سعی کرده‌اند که دیدگاه سومی ایجاد کنند و از این مخمصه خارج شوند.

یکی واقع‌گرایان جدید در غرب هستند.مانند روی بسکار. (البته واقع‌گرایان غربی هم چند دسته هستند که اگر شد به همه‌شون می‌پردازم.)

دیگری هم فیلسوفان صدرایی در ایران.

متاسفانه هنوز هیچکدام را نخوانده‌ام. إن شاءالله مطالعه می‌کنم و آن‌ها را به طور مختصر گزارش و ارزیابی می‌کنم.

  • Oceanus